کتابی بود پر از داستان من همهی داستان هارو دوست داشتم از مردی که تصادف کرده و فلج شده تا از کسیی که دختر بودا از درد زجر میکشید اما چون دختر بود و افکار پوسیده داشتن نمیبردنش دکتر تا دکتری که دستش تویه چهارشنبه سوری سوخت و قطع شد تا کسی که از عشق میگفت و سنگ قبر کسی ک دوسش داشت و غم انگیز تریتش دختری که عاشق دوست و همکار برادرش بود و قرار بود ازدواج کنن و سوخت و فوت کرد خیلی غم انگیز بود
مرسی از کتابراه عزیز
مرسی از کتابراه عزیز