خطر اسپویل
من در این فکرم وقتی تئو میدونه خودش عامل اینهمه اشتباه و جنایت است چرا اینقدر بخودش زحمت تجسس، تحقیق و بررسی میده؟ یکی از اشتباهات تخصصیش اینه که در گرمای هوا کلاه نقاب دار همراه داره تئو به قصد اطلاع رسانی به آلیشیا او را زیر نظر میگیره اما همراه خودش چاقو که همان سلاح سرد است، داره، لزومی نداشت با چاقو آلیشیا را تهدید کند اگر به قصد خبر دهی وارد حریم خصوصی آلیشیا شده میتونست با گفتمان موضوع را حل کند، میتونست چند تا عکس از همسر خودش و گابریل بگیرد و بعنوان مدرک به آلیشیا نشان بدهد، چرا اینقدر به فلیکس یا برادر گابریل پیله کرد و مزاحمشون میشد؟ اطلاعات دربارهی آلیشیا برای چه چیزی میخواست؟ آلیشیا که بیمار و اسیر دست تئو بود. سرانجام داستان و شخصیتهای داستان مبهم است گویا نویسنده دوست دارد خواننده را سرگردان و بی سرانجام معلق در زمین و هوا نگه دارد، آخه این داستان چه چیزی داشت بجز پایان غافلگیر کننده که همونم پر از اشکال تخصصی برای کسی که عنوان یه روان درمانگر را داشت اما نقش یه پلیس را بازی میکرد.
من در این فکرم وقتی تئو میدونه خودش عامل اینهمه اشتباه و جنایت است چرا اینقدر بخودش زحمت تجسس، تحقیق و بررسی میده؟ یکی از اشتباهات تخصصیش اینه که در گرمای هوا کلاه نقاب دار همراه داره تئو به قصد اطلاع رسانی به آلیشیا او را زیر نظر میگیره اما همراه خودش چاقو که همان سلاح سرد است، داره، لزومی نداشت با چاقو آلیشیا را تهدید کند اگر به قصد خبر دهی وارد حریم خصوصی آلیشیا شده میتونست با گفتمان موضوع را حل کند، میتونست چند تا عکس از همسر خودش و گابریل بگیرد و بعنوان مدرک به آلیشیا نشان بدهد، چرا اینقدر به فلیکس یا برادر گابریل پیله کرد و مزاحمشون میشد؟ اطلاعات دربارهی آلیشیا برای چه چیزی میخواست؟ آلیشیا که بیمار و اسیر دست تئو بود. سرانجام داستان و شخصیتهای داستان مبهم است گویا نویسنده دوست دارد خواننده را سرگردان و بی سرانجام معلق در زمین و هوا نگه دارد، آخه این داستان چه چیزی داشت بجز پایان غافلگیر کننده که همونم پر از اشکال تخصصی برای کسی که عنوان یه روان درمانگر را داشت اما نقش یه پلیس را بازی میکرد.