آیا آفرینش حیوانی کوچک از آفریدگان را نمینگرند وفکر نمیکنند... به مورچه با جثه کوچک و هیکل لطیفش بیندیشید، که چگونه با آن اندام لطیف روی زمین راه میرود، روزی خود را جستجومی کندودانه به لانهاش میبرد... روزی مورچه از طرف خدا، به عهده گرفته شده... اگر در مجرای خوراک مورچه در پایین و بالای تن او بیندیشید و در آنچه اطراف شکم و درون آن قرار داردوبه چیزهایی که در سر آن است، از قبیل چشم، گوش فکر کنید، از آفرینش او شگفت زده و دچار حیرت میشوید.
این بخش از کتاب رو خیلی دوست داشتم واقعا قشنگ بود، ما آدمها اگر مثل مورچهها همیشه تلاش میکردیم و دست از کار نمیکشیدیم و نا امید نمیشدیم وبا هم همکاری میکردیم خیلی زندگی بهتری داشتیم.
اینم بگم که من قبلنا از مورچه خیلی میترسیدم و بهشون آسیب میزدم🥺 ولی الان با خوندن این کتاب دیگه اون ترس رو نسبت بهشون ندارم و دیگه آسیبی بهشون نمیزنم.
در کل جالب و آموزنده بود.
مورچه باشیم🐜🐜
این بخش از کتاب رو خیلی دوست داشتم واقعا قشنگ بود، ما آدمها اگر مثل مورچهها همیشه تلاش میکردیم و دست از کار نمیکشیدیم و نا امید نمیشدیم وبا هم همکاری میکردیم خیلی زندگی بهتری داشتیم.
اینم بگم که من قبلنا از مورچه خیلی میترسیدم و بهشون آسیب میزدم🥺 ولی الان با خوندن این کتاب دیگه اون ترس رو نسبت بهشون ندارم و دیگه آسیبی بهشون نمیزنم.
در کل جالب و آموزنده بود.
مورچه باشیم🐜🐜