از جمله معدود کتابهایی که دوست داشتم سریع تموم بشه و چند بار وسوسه شدم قطعش کنم ولی چون دوست ندارم کاری را نیمه کاره تموم کنم تا آخر صبر کردم. چند مورد را برای کسانی که هنوز کتاب را نخریدند دارم:
اول اینکه عنوان کتاب ربطی به مطالبش ندارد شاید یه اشارهای به بودن در لحظه حال کرده ولی برای کسانی که مثل من دنبال یک کتاب در مورد ذهن آگاهی و لحظه حال مثل کتابهای اکهارت تول هستند به درد نخواهد خورد.
دوم این کتاب بیشتر شبیه یک کتاب خاطرات است و مرتبط داستانهای زندگی خودش از تب کردن بچهها تا خریدن یک سبد بسکتبال میگه که بعضی هاشون اصلا ربطی به موصوع ندارند.
ذهن آگاهی موضوعی ورای دین و مذهب هست ولی اینجا بیشتر در مورد این که چطور میشود یه مسیحی خوب بود و چطور دعا کنیم و عشا ربانی و... درضمن پدرش کشیش بوده شوهرش نوازنده کلیسا و خودش کارمند کلیسا!
کل موضوع کتاب این است که یک خانمی خودش را غرق در کار و پول درآوردن کرده بوده و کم کم به خستگی و پوچی رسیده و خواسته یک سری تغییرات ایجاد کنه از قبیل کمتر کار کردن، تفریح بیشتر، گذراندن وقت بیشتر با خانواده، کم کردن استرس و نگرانی از آینده، شاد بودن، داشتن روحیه خوب و... ولی طبق معمول این کتابها همش باید و نباید گفته و راهکاری ارائه نداده که چطور این کارها را کرده است.
اول اینکه عنوان کتاب ربطی به مطالبش ندارد شاید یه اشارهای به بودن در لحظه حال کرده ولی برای کسانی که مثل من دنبال یک کتاب در مورد ذهن آگاهی و لحظه حال مثل کتابهای اکهارت تول هستند به درد نخواهد خورد.
دوم این کتاب بیشتر شبیه یک کتاب خاطرات است و مرتبط داستانهای زندگی خودش از تب کردن بچهها تا خریدن یک سبد بسکتبال میگه که بعضی هاشون اصلا ربطی به موصوع ندارند.
ذهن آگاهی موضوعی ورای دین و مذهب هست ولی اینجا بیشتر در مورد این که چطور میشود یه مسیحی خوب بود و چطور دعا کنیم و عشا ربانی و... درضمن پدرش کشیش بوده شوهرش نوازنده کلیسا و خودش کارمند کلیسا!
کل موضوع کتاب این است که یک خانمی خودش را غرق در کار و پول درآوردن کرده بوده و کم کم به خستگی و پوچی رسیده و خواسته یک سری تغییرات ایجاد کنه از قبیل کمتر کار کردن، تفریح بیشتر، گذراندن وقت بیشتر با خانواده، کم کردن استرس و نگرانی از آینده، شاد بودن، داشتن روحیه خوب و... ولی طبق معمول این کتابها همش باید و نباید گفته و راهکاری ارائه نداده که چطور این کارها را کرده است.