نظر فاطمه برای کتاب صوتی بامداد خمار

بامداد خمار
فاطمه
۱۴۰۱/۱۱/۱۴
154
از آن جا که زندگی استمرار دارد داستانهای زندگی نیز جذابیت خود را دارند حتی اگر انگ تکرار بخورند لزوما آنچه قرن پیش اتفاق افتاده عینا مایه عبرت امروز نیست اما از لابلای همین داستانها نکات مثبتی را میتوان کنکاش کرد زمانی صاحب منصب بودن منبع ثروت و تشخص بحساب میآمد ولی امروزه مهارت است که تولید ثروت میکند اگر چه ممکن است منصبها هنوز هم ثروت ببار آورند ولی نام این ثروت یا اختلاس و ارتشا است یا رانت که هر دو آن حتی برای خود صاحب منصب مقبول نیست کسب ثروت از طریق مهارت نو کیسه گی بوجود نمیآورد زیرا با طی مدارج بوقوع میپیوندد شاید اگر رحیم این را میدانست در حرفه خود بی عاری نمیکرد و طبقه خود را اگر چه به اعیان و اشراف نمیرساند لااقل به حدوسط که اتفاقا نرمالترین طبقه است ارتقا میداد چرا عشق خام محبوبه بدون خشم و طرد مدیریت و به مدد زمان کنترل نمیشود حتما لازم بود آن تجربه وحشتناک را داشته باشد؟ آیا فاصلهها فقط ناشی از تفاوت ثروتها و قدمت آنهاست؟ رفتارهای فرنگ مابانه یادگیری زبان فرانسه نواختن پیانو یا تار خواندن اشعار فارسی لفظ قلم حرف زدن نوکر و کلفت و دایه داشتن اینها هدف است؟ اینها اصالت میآورد؟ آیا اگر هدف باشند عاریه به نظر نمیرسند؟ مگر برای این نیستندکه کیفیت زندگی را بهتر کنند؟ اگرجای رحیم و محبوبه را در همان سن نوجوانی عوض کنیم چه اتفاقی میافتد؟ چرا محبوبه در اولین برخورد در مواجهه با محیط بیرون از منزل عاشق زلف پریشان و نگاه هرزه میشود و نمی تواند خود دار باشد؟ چرا خیلی چیزها در این طبقه محترمانه و در طبقه رحیم بی شرمانه است؟ مثل حرفهای خاله زنکی و پز و خیانت به همسرو مستی! و... وطبقههای حد واسط در این داستان اصلا به چشم نمیآیند در حالیکه موجب قوام و غنای جامعه هستند
هیچ پاسخی ثبت نشده است.