این نمایشنامه، نمایشنامهای زن محور است. در نمایشنامه نه تنها شخصیت مرکزی داستان زن هست بلکه دغدغههای زنان و مسائلی که یک زن با آن مواجهه میشود اساس داستان قرار میگیرد. در شخصیت پردازی نورا، او را فردی کم هوش و نادان و در عین حال زیبا و جذاب میبینم. این تناقض نورا را در حالتی تیپیکال قرار میدهد. نمونه تیپیکال زن جذاب و نادان که جایگاهی در ادبیات داره. ایبسن در این داستان زن را یک قربانی عمومی در جامعه بیان میکند که این قربانی بودن را محدود به فرد و جامعه نمیکند. همسر نورا در واقع مردی تحصیل کرده و متشخص جامعه است اما نقش قربانی زن برای اون هم حفظ میشه. نورا شاید در ظاهر خوشبخت به نظر برسه اما پشت این ظواهر زنی نگون بخت را دیدم که در واقع یک ازدواج تحمیلی با مردی مرد سالار را تجربه میکند توروالد کسیست که اساسا زنان را صاحب اندیشه به حساب نمییاره و حتی به ایدههای آنها گوش نمیدهد چون ایدههای زنان را کودکانه و به دور از واقعیتهای اجتماعی میبینه. نورا قربانی جامعهای مرد سالار و یا پدر سالار است که تمام فعالیت هایش برای نجات همسرش که با پنهانکاری همراه است در چنین جامعهای تابو است.
گویندگی عالی بود و اثر داستان را دو چندان کرد و بقدری گویندگی عالی بود که بارها با ترس نشسته در صدای خانم پاک ذات منم ترسی تمام وجودم را پر کرد و تمام اشکهایی که نورا نریخت من بجایش ریختم و وقتی واقعیت زندگی نورا بر او چیره شد نقطهای بود که برای سقوط تراژیک نورا میتوانست بدترین سقوط باشدو بود.
گویندگی و ترجمه هردو عالی بودند.
گویندگی عالی بود و اثر داستان را دو چندان کرد و بقدری گویندگی عالی بود که بارها با ترس نشسته در صدای خانم پاک ذات منم ترسی تمام وجودم را پر کرد و تمام اشکهایی که نورا نریخت من بجایش ریختم و وقتی واقعیت زندگی نورا بر او چیره شد نقطهای بود که برای سقوط تراژیک نورا میتوانست بدترین سقوط باشدو بود.
گویندگی و ترجمه هردو عالی بودند.