هرکسی از ظن خود شد یار من
وز درون من نجست اسرار من
نقدها و تعریفهای بسیاری از این نوشته هست و گاهی حتی تفسیرهایی با آب و تاب فراوان
جرج اورول را خیلیها همچون پیشگویی نشسته، دست بر گوی بلورین نهاده....
محیط جامعهای که در آن به سر برده و سرنوشتش پیش مطالعه آثارش باشد او را آینهای زیرک و خوش قلم میبینی و بخصوص در این اثر دانستن وقایع تاریخی نظیر انتقال محل امور از تالار شهر به کاخ تیلری، بوی خون و خاک اره پای گیوتین در میدان اصلی، تغییرات شخصیتی نظیر فوشه در اوایل بعد انقلاب و در سالهایی نه چندان دور پس از آن....
در یک گونه ایم و اگر روی قسمتی از صورت یا اندام تمرکز کنیم حتی بین شرقترین شرق آسیا و غربیترین غرب آن شباهتهایی خواهیم یافت
انقلابها و جنبشهای مختلف برخاسته از طبقات مختلف و حتی کودتاهای گوناگون، فرجامهایی متفاوت داشته و دارند ولی اما در همه جنس و شعور اکثریت جامعه است که استدلالی هیجان محور دارند یا منطق محور.
در انقلاب فرانسه گردن زدنها، مصادره شدن انقلاب و تاج گذاری مجدد رو به خوبی میتوان مشاهده کرد ولی در انقلاب پنجاه و هفت ایران مصداق دشوار میشه هرچند در اون هم فردی از بدنه انقلاب مستاجر کاخی شد که قرار بود موزه بشه و شباهتهایی از این دست ولی چون راس امور دو شعبه میشه تفکیک تفکر واقعی انقلابی و منحرف از اون دشوار میشه تا جایی که به اکثریتی از مردم بدون تحقیق به همون کاخ نشین رای میدن و چند سال بعدم جوانهایی گریبان میدرند.
جامعهای که هوش هیجانی بالایی داشته باشد یا انقلاب نمیکند یا اگر روزی به این نتیجه برسد که باید انقلاب کند کابینه انقلاب را در بند نگه میدارد.
آیا چنین مردمی ممکن است؟
وز درون من نجست اسرار من
نقدها و تعریفهای بسیاری از این نوشته هست و گاهی حتی تفسیرهایی با آب و تاب فراوان
جرج اورول را خیلیها همچون پیشگویی نشسته، دست بر گوی بلورین نهاده....
محیط جامعهای که در آن به سر برده و سرنوشتش پیش مطالعه آثارش باشد او را آینهای زیرک و خوش قلم میبینی و بخصوص در این اثر دانستن وقایع تاریخی نظیر انتقال محل امور از تالار شهر به کاخ تیلری، بوی خون و خاک اره پای گیوتین در میدان اصلی، تغییرات شخصیتی نظیر فوشه در اوایل بعد انقلاب و در سالهایی نه چندان دور پس از آن....
در یک گونه ایم و اگر روی قسمتی از صورت یا اندام تمرکز کنیم حتی بین شرقترین شرق آسیا و غربیترین غرب آن شباهتهایی خواهیم یافت
انقلابها و جنبشهای مختلف برخاسته از طبقات مختلف و حتی کودتاهای گوناگون، فرجامهایی متفاوت داشته و دارند ولی اما در همه جنس و شعور اکثریت جامعه است که استدلالی هیجان محور دارند یا منطق محور.
در انقلاب فرانسه گردن زدنها، مصادره شدن انقلاب و تاج گذاری مجدد رو به خوبی میتوان مشاهده کرد ولی در انقلاب پنجاه و هفت ایران مصداق دشوار میشه هرچند در اون هم فردی از بدنه انقلاب مستاجر کاخی شد که قرار بود موزه بشه و شباهتهایی از این دست ولی چون راس امور دو شعبه میشه تفکیک تفکر واقعی انقلابی و منحرف از اون دشوار میشه تا جایی که به اکثریتی از مردم بدون تحقیق به همون کاخ نشین رای میدن و چند سال بعدم جوانهایی گریبان میدرند.
جامعهای که هوش هیجانی بالایی داشته باشد یا انقلاب نمیکند یا اگر روزی به این نتیجه برسد که باید انقلاب کند کابینه انقلاب را در بند نگه میدارد.
آیا چنین مردمی ممکن است؟