اولش که میخواستم کتاب رو شروع کنم، به چشم تکلیفی که باید رفع شده بهش نگاه میکردم. چون هر موقع به قفسهٔ کتابام نگاه میکردم، عذاب وجدان میگرفتم. ولی بعد از اینکه شروعش کردم واقعاً لذت بردم. مهمترین و جالبترین ویژگی این کتاب برای من این بود که نوشته هاش براساس علم بودن و من شخصا خیلی چیزای جالب ازش یاد گرفتم. (از جمله چراغ رومکرف) و خب کاملا بز اساس اطلاعات اون زمان نوشته شدن.
من از شخصیت عموی آکسل یا همون پروفسور خیلی خوشم اومد. با علم جلو میرفت و عاشق کاری بود که انجام میداد و اصلا هم ناامید نمیشد. از ژول ورن دور دنیا در ۸۰ روز رو هم خوندم که با هر دو به خوبی ارتباط برقرار کردم.
من از شخصیت عموی آکسل یا همون پروفسور خیلی خوشم اومد. با علم جلو میرفت و عاشق کاری بود که انجام میداد و اصلا هم ناامید نمیشد. از ژول ورن دور دنیا در ۸۰ روز رو هم خوندم که با هر دو به خوبی ارتباط برقرار کردم.