با توجه به دو داستان دیگر از خالد حسینی یعنی "بادبادک باز" و "هزاران خورشید تابان" که بسیار زیبا حال و هوای کشور افغانستان و مردمانش را قبل و بعد از طالبان به تصویر میکشد و شما را به گونهای مو به مو با داستانها همراه میکرد مصمم شدم که کتاب دیگر این نویسنده یعنی ندای کوهستان را نیز بخوانم. اما بر خلاف دو داستان دیگر، داستان این کتاب بعضا در فضاهایی متفاوت از خود کشور افغانستان سیر میکرد به طوری که گاهی وقتها وجود افراد متعدد و داستانهایشان که هر چند به گونهای با یکدیگر ارتباط داشتند خواننده را از مسیر اصلی داستان دور میکرد و به نوعی برای خواننده خسته کننده میشد. حتی بعضی از شخصیتهایی که در داستان نام برده میشد و روی ماجراهای آنها مانور داده میشد اصلا سرنوشتشان معلوم نمیشد و به نوعی نیمه کار رها میشدند.
دو کتاب دیگر نویسنده که در آنها ماجراهای رنج و درد مردم افغانستان به زیبایی به تصویر کشیده شده بود بسیار قابل قبول تر و ملموس تر بود. به شخصه داستان این کتاب چندان برایم خوشایند نبود.
دو کتاب دیگر نویسنده که در آنها ماجراهای رنج و درد مردم افغانستان به زیبایی به تصویر کشیده شده بود بسیار قابل قبول تر و ملموس تر بود. به شخصه داستان این کتاب چندان برایم خوشایند نبود.