من این کتاب و براساس تعاریفی که از صادق هدایت شنیده بودم و رای بالایی که گرفته بود خوندم و اصلا خوشم نیومد و قلم نویسنده را نپسندیدم
تم پوچی و افسردگی و ناامیدی داره. موقع خوندن کتاب حس خوبی نداشتم.
داستان خیلی گیج و نامفهوم شروع شد بعضی فعلها در جملات مشابه پشت سر هم تکرار میشدند! لزوم تکرارها را نمیفهمیدم. ضد و نقیضها زیاد و اغراق آمیز بود نمیفهمیدم راوی قصد داره راجع چی حرف بزنه!
ماجراهای اولین ملاقات با عمو! عاشق شدن که اشاره میکنه یک ثانیه دید و بعد نیم ساعت راجع جزعیترین اجزا و ویژگیهای ظاهری معشوق حرف میزنه! از آنچه در چشمهای صورت در تاریکی او دیده، سخنها میگه و ماجرای خاک کردن جسد با چمدون و اصلا درک نکردم یعنی چی!
جوری از سر بریدن و جدا کردن دست و پا گفته که انگار داره سیب قاچ میکنه!
بعلاوه کتاب غلط املایی فراوان داشت. بعضی کلمات حروف گمشده داشتند، متوجه کلمه نمیشدم!
احساس میکردم یک نفر هذیان و پرت و پلا میگه. نه تنها راوی داستان متعادل نیست بلکه نویسنده هم موقع نوشتن کتاب، شرایط متعادلی نداشته! البته من آقای هدایت را اصلا نمیشناختم
بیشتر تعجب کردم که چطور اینقدر رای بالا گرفته بود!
سایر نظرات رو که خوندم یکی از دوستان نقد جالبی نوشته بودمتوجه شدم آقای هدایت کتاب و براساس شرایط در هم ریخته آن زمان ایران نوشته و یک جور حس خودش و نسبت به ایران بیان کرده!
با احترام به نویسنده و طرفدارانش، من هیچ جوری نتونستم با این کتاب ارتباط برقرار کنم و مفاهیم عمیقی که دوستان طرفدار به آن اشاره میکنند را درک نمیکنم. به نظرم نوشتههای صادق هدایت سلیقه خاص میخواهد که با سلیقه من جور نیست اولین و آخرین کتاب از نویسنده بود که خوندم. شاید اگر نسخه صوتی اونو گوش میدادم بهتر بود
تم پوچی و افسردگی و ناامیدی داره. موقع خوندن کتاب حس خوبی نداشتم.
داستان خیلی گیج و نامفهوم شروع شد بعضی فعلها در جملات مشابه پشت سر هم تکرار میشدند! لزوم تکرارها را نمیفهمیدم. ضد و نقیضها زیاد و اغراق آمیز بود نمیفهمیدم راوی قصد داره راجع چی حرف بزنه!
ماجراهای اولین ملاقات با عمو! عاشق شدن که اشاره میکنه یک ثانیه دید و بعد نیم ساعت راجع جزعیترین اجزا و ویژگیهای ظاهری معشوق حرف میزنه! از آنچه در چشمهای صورت در تاریکی او دیده، سخنها میگه و ماجرای خاک کردن جسد با چمدون و اصلا درک نکردم یعنی چی!
جوری از سر بریدن و جدا کردن دست و پا گفته که انگار داره سیب قاچ میکنه!
بعلاوه کتاب غلط املایی فراوان داشت. بعضی کلمات حروف گمشده داشتند، متوجه کلمه نمیشدم!
احساس میکردم یک نفر هذیان و پرت و پلا میگه. نه تنها راوی داستان متعادل نیست بلکه نویسنده هم موقع نوشتن کتاب، شرایط متعادلی نداشته! البته من آقای هدایت را اصلا نمیشناختم
بیشتر تعجب کردم که چطور اینقدر رای بالا گرفته بود!
سایر نظرات رو که خوندم یکی از دوستان نقد جالبی نوشته بودمتوجه شدم آقای هدایت کتاب و براساس شرایط در هم ریخته آن زمان ایران نوشته و یک جور حس خودش و نسبت به ایران بیان کرده!
با احترام به نویسنده و طرفدارانش، من هیچ جوری نتونستم با این کتاب ارتباط برقرار کنم و مفاهیم عمیقی که دوستان طرفدار به آن اشاره میکنند را درک نمیکنم. به نظرم نوشتههای صادق هدایت سلیقه خاص میخواهد که با سلیقه من جور نیست اولین و آخرین کتاب از نویسنده بود که خوندم. شاید اگر نسخه صوتی اونو گوش میدادم بهتر بود