به نظرم این داستان جالب که اثری از نویسنده بزرگ کافکا بود میخواست بگوید که انسانها گاهی برای گرفتن حق خود تردید میکنن و همین باعث میشود که چشم باز میکنن میبینن دیگر حقی نمانده که بگیرن
علیرغم صدا پیشگی و صدا سازی ضعیف تا آخر گوش دادم و برداشتم از این داستانک این بود و اینکه صدای نگهبان خیلی آزار دهنده بود 😑
علیرغم صدا پیشگی و صدا سازی ضعیف تا آخر گوش دادم و برداشتم از این داستانک این بود و اینکه صدای نگهبان خیلی آزار دهنده بود 😑