🍁بعداز غرورو تعصب و ‘عقل و احساس’، سندیتون و اما، این پنجمین کتاب از جین آستین شاهکاره که میخوندم. قطعا کتاب همسطح با اون شاهکارها نبود، اما میزان سنجش نباید اونها باشه! دراین مورد کیفیت کتاب از لحاظ محتوی و اجرا متوسط بود! بد نبود! و کتاب رو هم صرفا به واسطه اسم جین آستین باید ارزیابی کنیم. داستانی عشقی بین چارلز آدام و زنی به نام آلیس است. که الیس در جشنی بالماسکه عاشق چالز میشود.
لوسی دختری زیباست که سوگواری و رفیق شفیق پیرزنی باوقار به اسم سی ویلیامز هست که همیشه برای هم صحبتی به پیش او میرود. لوسی و دوم با هم آشنا شده اند، او نیز عاشق دوک شده و این موضوع را در نامهای به خانم ویلیامز میگوید. ویلیامز میگوید او بی سواد است و تو نباید با او زندکی کنی! ولی این نامه هیچ وقت به لوسی نمیرسد و اومیمیرد! چرا که خواهرش ساکی خائن از روی حسادت این دختر زیبا را با سم میکشد.
چارلز آدامز ازدواج میکند.
در بخش سوم داستان دختری زیبا و جوان به نام کاساندرا به ما معرفی میشود. (نفهمیدم! اما شاید سه بخش داستان، سه داستان جدا بود، به خم ربط نداشتن! و اسم داستان سوم کاساندرای زیبا بود!). پسری به نام ماسکرو عاشق کاساندرا (هنریاتا هالتون) میشود، و برای دوستش ماتیلدا از عشق خود میگوید. برای او نامه مینویسد و میگوید من نیز عاشق تو هستم اما منتظر مردن عمو و زنعموی خود هستم. با وجود مشکلات زیاد وحضور رقیب عشقی در بین آنها، آنها دست از عشق خود نکشیدند!! و در اخیر داستان نامهای به النور داده میشود از طرف آنها پارکر! که اعتراف کرده، پدر، مادر و خواهرش را کشته است! و حالا به خاطر عدالت شهادت میدهد! در نهایت او با کولونر ازدواج میکند اما ظاهرا آنا پارکر خواهر اوست و اون رو خواهد کشت!
لوسی دختری زیباست که سوگواری و رفیق شفیق پیرزنی باوقار به اسم سی ویلیامز هست که همیشه برای هم صحبتی به پیش او میرود. لوسی و دوم با هم آشنا شده اند، او نیز عاشق دوک شده و این موضوع را در نامهای به خانم ویلیامز میگوید. ویلیامز میگوید او بی سواد است و تو نباید با او زندکی کنی! ولی این نامه هیچ وقت به لوسی نمیرسد و اومیمیرد! چرا که خواهرش ساکی خائن از روی حسادت این دختر زیبا را با سم میکشد.
چارلز آدامز ازدواج میکند.
در بخش سوم داستان دختری زیبا و جوان به نام کاساندرا به ما معرفی میشود. (نفهمیدم! اما شاید سه بخش داستان، سه داستان جدا بود، به خم ربط نداشتن! و اسم داستان سوم کاساندرای زیبا بود!). پسری به نام ماسکرو عاشق کاساندرا (هنریاتا هالتون) میشود، و برای دوستش ماتیلدا از عشق خود میگوید. برای او نامه مینویسد و میگوید من نیز عاشق تو هستم اما منتظر مردن عمو و زنعموی خود هستم. با وجود مشکلات زیاد وحضور رقیب عشقی در بین آنها، آنها دست از عشق خود نکشیدند!! و در اخیر داستان نامهای به النور داده میشود از طرف آنها پارکر! که اعتراف کرده، پدر، مادر و خواهرش را کشته است! و حالا به خاطر عدالت شهادت میدهد! در نهایت او با کولونر ازدواج میکند اما ظاهرا آنا پارکر خواهر اوست و اون رو خواهد کشت!