قبل از ثبت نظرم راجع به خود کتاب باید انتقادی رو به متن، ویراستاری و اشتباهات تایپی بشدت زیاد موجود در این نسخه ابراز کنم تا حدی که شدت زیاد غلط‌های موجود بعضاً باعث میشد ذهن من و تمرکزم به کلی منحرف بشه از موضوع و این اتفاق در بین این تعداد کتابی که در کتابراه خواندم جدید بود و البته عجیب.
اما داستان بشدت جذاب و روایت بی نهایت ساده بود. اونقدر ساده و روان که بعضی جاها احساس میکردم نکنه این فقط یه داستانه ولی با جلوتر رفتن متوجه شدم که همیشه گنج ما درست روبروی چشمای ما هست و اصلا گم نشده و در درون خود ماست اما ذهن ما نمیتونه قبول بکنه که مسیر رسیدن به گنج به این سادگی هست و بخاطر همین گمراه میشیم و از مسیر دور. دقیقا مثل لوح زمردینی که در داستان وجود داره، همونقدر ساده همون قدر در دسترس ولی کیمیاگران برای فهمیدن آن و رسیدن بهش هزاران کتاب و مقاله نوشتند بگونه‌ای که بطرز عجیبی از آن دور افتاده‌اند. در نهایت من راه ورود خودم به همسو شدن با مسیر زندگی رو فهمیدم «فقط شروع کن» اونقدر ساده که اصلا نمیتونستم متوجهش باشم و همیشه دنبال فرمول‌های پیچیده بودم.
اما داستان بشدت جذاب و روایت بی نهایت ساده بود. اونقدر ساده و روان که بعضی جاها احساس میکردم نکنه این فقط یه داستانه ولی با جلوتر رفتن متوجه شدم که همیشه گنج ما درست روبروی چشمای ما هست و اصلا گم نشده و در درون خود ماست اما ذهن ما نمیتونه قبول بکنه که مسیر رسیدن به گنج به این سادگی هست و بخاطر همین گمراه میشیم و از مسیر دور. دقیقا مثل لوح زمردینی که در داستان وجود داره، همونقدر ساده همون قدر در دسترس ولی کیمیاگران برای فهمیدن آن و رسیدن بهش هزاران کتاب و مقاله نوشتند بگونه‌ای که بطرز عجیبی از آن دور افتاده‌اند. در نهایت من راه ورود خودم به همسو شدن با مسیر زندگی رو فهمیدم «فقط شروع کن» اونقدر ساده که اصلا نمیتونستم متوجهش باشم و همیشه دنبال فرمول‌های پیچیده بودم.