زیاده گویی بسیار، کتابی که تو ۳۰۰ صفحه میشد خوند و ۶۰۰ صفحه کردن.
تا صفحه ۴۶۰ دیگه بیشتر نتونستم ادامه بدم.
««اسپویل 👇🏻👇🏻👇🏻»»
دختری که کارگر خونست و اومده مثلا بچشو فروخته به یه خونواده ثروتمند، تموم مردای عمارت عاشقشن و خانوم از همه طلبکاره و ناراحت و شاکی میشه اگه بچشو مثلا ببرن سفر، خانوم جان شما بچتو "فروختی"!!! اونم مثلا بچهای که یادگاره عشقته که دو ماهه مرده 😐😐😐
تا صفحه ۴۶۰ دیگه بیشتر نتونستم ادامه بدم.
««اسپویل 👇🏻👇🏻👇🏻»»
دختری که کارگر خونست و اومده مثلا بچشو فروخته به یه خونواده ثروتمند، تموم مردای عمارت عاشقشن و خانوم از همه طلبکاره و ناراحت و شاکی میشه اگه بچشو مثلا ببرن سفر، خانوم جان شما بچتو "فروختی"!!! اونم مثلا بچهای که یادگاره عشقته که دو ماهه مرده 😐😐😐