نظر فاطمه رئوفی برای کتاب بوف کور

بوف کور
فاطمه رئوفی
۱۴۰۱/۰۸/۳۰
111
رمان بوف کور رمان نمادین و پیچیدهای است که برای درک بهتر باید چند مرتبه آن را خواند و تحلیلهای موجود بر این رمان را مطالعه کرد. جایی که این رمان شهرت جهانی دارد و نویسندگان مشهور دنیا (برتون، موراویا و میلر) از آن نام برده اند، حیف است که خواننده ایرانی آن را نخوانده بگذارد!!رمانهایی هستند که سطر اولشان شُهره عام و خاص است. در تاریخ ادبیات داستانی ایران، «بوف کور» صادق هدایت یکی از اینهاست. [ «در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا میخورد و میتراشد» ]. این جملۀ اول رمان «بوف کور» بر تارک ادبیات داستانی ایران میدرخشد و انگار که نوری میتاباند بر زخم و جراحت تاریخی انسان ایرانی و همچنین بر زخم و جراحت انسانهایی در تمامی جهان که با مسائلی چون عشق و مرگ و ناکامی و تحقیر و وصل و فراق و ترس و اضطراب و وحشت و تهدید و تنهایی درگیرند. راوی «بوف کور» مردی ست که گویی تاریخی پر از مرگ و ناکامی و خون و کُشتار و عقده و تحقیر و زنانِ مثله شده را در درون خود و در ناخودآگاهش حمل میکند. «بوف کور» روایت وزنِ سنگین تاریخ و فجایع تاریخی بر پیکرِ اکنون است. راوی، عشق میجوید اما مرگ به کف میآورَد و این مرگ را البته به دست خودش رقم میزند، چرا که اوست که مانند پادشاهِ قصههای «هزار و یک شب» زنها را به خلوت خود میبرد و به قتل میرساند تا انتقام خیانت یک زن را از همۀ زنها بگیرد. راوی، گویی با مرگ زندگی میکند و با خاطره و حافظۀ تاریخی که از مرگ و خشونت انباشته است. او این تاریخ را انگار در لحظهای که با تنِ مُرده زن اثیری روبه رو میشود در وجود خود احساس میکند و همۀ کلمات و افکاری را که به نوعی وابسته به این تاریخ کهن و بیانگر آناند میبیند.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.