کتاب عالی هست حتما مطالعه کنید خلاصه از کتاب.
از خود بی خبری
احساساتی که واکاوی نشدهاند به سادگی ما را به حال خود رها نمیکنند آنان در وجود ما لانه میکنند و انرژی خود را بصورت تصادفی به دیگر مسایل مجاور خویش میگسترانند.
تعمق فلسفی
باید به تمام اضطرابهای خود فرصت بدیم که خودشان را درک کنند زیرا سه چهارم پریشانیهای ما ناشی از آن نیست که چیزهای نگران کننده وجود دارند بلکه ناشی از آن است که به نگرانی هایمان فرصت لازم و کافی را نمیدهیم که درک شوند و بدین ترتیب خنثی گردند.
بازی کردن وخیمترین وقایع یکی از بهترین کارهاست که نگرانیهای آزار دهنده را بتوان کنترل کنیم.
هویت عاطفی
عشق به خویشتن یعنی احساس صحیح احترام به خودمان،
صداقت و راستی، توکل یعنی بنابه احساسات غریزی مان ما و دیگران و کلیت جهان چقدر واجد امنیت و چقدر در معرض خطر هستیم.
بلوغ مستلزم این است که با والا طبعی تمام بپذیریم که با ترابردهای متعددی سرکار داریم و ملزم هستیم که بکوشیم به شکل منطقی گره آن را باز کنیم.
روراستی و طفره روی
یکی از موانع مهم در برابر دستیابی به خودشناسی بطبع زندگی پر ثمر و شکوفا این است که یک نیمه ذهن ما عادت دارد به نیمهی دیگر دروغ بگوید همهی ما به دلیلی که قابل فهم به نظر میرسد به خودمان دروغ میگوییم دلیلش آن است که میخواهیم از درد اجتناب کنیم.
قضاوت درباره خویشتن
شاید وسوسه شویم که به خودمان بگوییم نباید به هیچ وجه خودمان را قضاوت کنیم فقط باید خودمان را تایید کنیم و همان طور که هستیم خودمان را دوست داشته باشیم اما یک ندای درونی خوب نسبتا شبیه و البته به اهمیت یک قاضی عادل است کسی که بین خوب و بد فرق بزارد اما همچنین با گذشت و منصف است و از جزییات ماجرا دقیق باخبر است
از خود بی خبری
احساساتی که واکاوی نشدهاند به سادگی ما را به حال خود رها نمیکنند آنان در وجود ما لانه میکنند و انرژی خود را بصورت تصادفی به دیگر مسایل مجاور خویش میگسترانند.
تعمق فلسفی
باید به تمام اضطرابهای خود فرصت بدیم که خودشان را درک کنند زیرا سه چهارم پریشانیهای ما ناشی از آن نیست که چیزهای نگران کننده وجود دارند بلکه ناشی از آن است که به نگرانی هایمان فرصت لازم و کافی را نمیدهیم که درک شوند و بدین ترتیب خنثی گردند.
بازی کردن وخیمترین وقایع یکی از بهترین کارهاست که نگرانیهای آزار دهنده را بتوان کنترل کنیم.
هویت عاطفی
عشق به خویشتن یعنی احساس صحیح احترام به خودمان،
صداقت و راستی، توکل یعنی بنابه احساسات غریزی مان ما و دیگران و کلیت جهان چقدر واجد امنیت و چقدر در معرض خطر هستیم.
بلوغ مستلزم این است که با والا طبعی تمام بپذیریم که با ترابردهای متعددی سرکار داریم و ملزم هستیم که بکوشیم به شکل منطقی گره آن را باز کنیم.
روراستی و طفره روی
یکی از موانع مهم در برابر دستیابی به خودشناسی بطبع زندگی پر ثمر و شکوفا این است که یک نیمه ذهن ما عادت دارد به نیمهی دیگر دروغ بگوید همهی ما به دلیلی که قابل فهم به نظر میرسد به خودمان دروغ میگوییم دلیلش آن است که میخواهیم از درد اجتناب کنیم.
قضاوت درباره خویشتن
شاید وسوسه شویم که به خودمان بگوییم نباید به هیچ وجه خودمان را قضاوت کنیم فقط باید خودمان را تایید کنیم و همان طور که هستیم خودمان را دوست داشته باشیم اما یک ندای درونی خوب نسبتا شبیه و البته به اهمیت یک قاضی عادل است کسی که بین خوب و بد فرق بزارد اما همچنین با گذشت و منصف است و از جزییات ماجرا دقیق باخبر است