داستانی که در هر دوره و عصری مصداق داره و از تاریخی میگه که مدام و بی وقفه، مثل نظمی ناگسستنی، در حال تکراره.
چارلی چاپلین در این داستان از عادتهایی حرف میزنه که با پیروی از نظم به وجود میان. و در طول زمان آنقدر تکرار میشن که تبدیل میشن به پاسخی منفعلانه به هر محرکی. حتی اگر این محرک، در واقع بی ربط یا خلاف جهت نظمی باشه که در وهلهی اول، این عادت رو خلق کرده.
نویسنده سعی داره به آثار مخرب این انفعال در کارهایی که صرفا از روی عادت انجام میشن اشاره کنه و ما رو به هشیاری در هر کاری، حتی عادتهایی که بهشون ایمان داریم و به سختی و با پیروی از نظمی مستبدانه در خودمون ایجاد کردیم دعوت میکنه.
چارلی چاپلین در این داستان از عادتهایی حرف میزنه که با پیروی از نظم به وجود میان. و در طول زمان آنقدر تکرار میشن که تبدیل میشن به پاسخی منفعلانه به هر محرکی. حتی اگر این محرک، در واقع بی ربط یا خلاف جهت نظمی باشه که در وهلهی اول، این عادت رو خلق کرده.
نویسنده سعی داره به آثار مخرب این انفعال در کارهایی که صرفا از روی عادت انجام میشن اشاره کنه و ما رو به هشیاری در هر کاری، حتی عادتهایی که بهشون ایمان داریم و به سختی و با پیروی از نظمی مستبدانه در خودمون ایجاد کردیم دعوت میکنه.