با سلام و احترام به نویسنده محترم موضوعی زیبای رو انتخاب کرده بودین ولیای کاش انقد مبهم نبودای کاش این کتاب یک باز نویسی دوباره داشت
و خودم شخصا اکثرا جاهای کتاب که نصیحت میشد و رد میکردم چون کسل کننده میشد و از زیبایی زمان کم میکرد
و اخر داستان بی سر و تهه تموم شد من به عنوان خواننده این کتاب برام سوال چرا یهویی قصد مهاجرت گرفتن چرا اخر کتاب حرفی از بیتا زده نشد چرا بیتا به عنوان بهترین دوستش جلوشو نگرفت که نره دور نشن از هم چرا دیگه هیچ وقت نیومد ایران حدقل برای قبر پدر و مادرش
اونجایی که رفته بودن کیش و اون جنازه رو دیده بودن هر شخصی اگ جای اون بود و به چاقو دست زده بود مطمعنا چاقو رو میبرد تا اثر انگشتی به جا نزاره
و کتاب خیلی یهویی یود ههمه اتفاقها
بازم تاکید میکنم این کتاب باید باز نویسی بشه
و خودم شخصا اکثرا جاهای کتاب که نصیحت میشد و رد میکردم چون کسل کننده میشد و از زیبایی زمان کم میکرد
و اخر داستان بی سر و تهه تموم شد من به عنوان خواننده این کتاب برام سوال چرا یهویی قصد مهاجرت گرفتن چرا اخر کتاب حرفی از بیتا زده نشد چرا بیتا به عنوان بهترین دوستش جلوشو نگرفت که نره دور نشن از هم چرا دیگه هیچ وقت نیومد ایران حدقل برای قبر پدر و مادرش
اونجایی که رفته بودن کیش و اون جنازه رو دیده بودن هر شخصی اگ جای اون بود و به چاقو دست زده بود مطمعنا چاقو رو میبرد تا اثر انگشتی به جا نزاره
و کتاب خیلی یهویی یود ههمه اتفاقها
بازم تاکید میکنم این کتاب باید باز نویسی بشه