طرح کلی داستان خیلی خوب بود و میتونست یه رمان فوق العاده از آب در بیاد
ولی مشخص بود که نویسنده توانایی لازم رو برای پرداخت قصه نداشت شاید به دلیل تازه کار بودن یا هر چیز دیگه
توصیفات فوق العاده ضعیف بود و واقعا نمیشد تجسم درستی از موقعیتها، حالات شخصیتها، چهرهها و مکانها داشت و برای این باید خواننده به تخیل خودش اکتفا کنه
از یکسری از اتفاقات که میتونه تو درک درست خواننده از وقایع تاثیر گذار باشه خیلی سریع عبور کرده بود
به عنوان مثال در آغاز داستان میبینیم که فقط اشاره شده به عشق شهرو به بالاچ و ما این روند عاشق شدن و دلیلش رو نمیبینیم که بتونیم باهاش همزاد پنداری کنیم و وقتی بحث خواستگاری بالاچ از شهرو و اتفاقات بعدش پیش میاد شهرو به قدری عاشق بالاچه که ناچار به فرار با اون میشه و ما این رو فقط روی سطرها میخونیم بدون اینکه واقعا احساسش کنیم
از نظر من قصهی عاشقانهی خوبی بود ولی به شدت ناپخته
ولی مشخص بود که نویسنده توانایی لازم رو برای پرداخت قصه نداشت شاید به دلیل تازه کار بودن یا هر چیز دیگه
توصیفات فوق العاده ضعیف بود و واقعا نمیشد تجسم درستی از موقعیتها، حالات شخصیتها، چهرهها و مکانها داشت و برای این باید خواننده به تخیل خودش اکتفا کنه
از یکسری از اتفاقات که میتونه تو درک درست خواننده از وقایع تاثیر گذار باشه خیلی سریع عبور کرده بود
به عنوان مثال در آغاز داستان میبینیم که فقط اشاره شده به عشق شهرو به بالاچ و ما این روند عاشق شدن و دلیلش رو نمیبینیم که بتونیم باهاش همزاد پنداری کنیم و وقتی بحث خواستگاری بالاچ از شهرو و اتفاقات بعدش پیش میاد شهرو به قدری عاشق بالاچه که ناچار به فرار با اون میشه و ما این رو فقط روی سطرها میخونیم بدون اینکه واقعا احساسش کنیم
از نظر من قصهی عاشقانهی خوبی بود ولی به شدت ناپخته