کتاب پایههای خشم همونطور که انتظار داشتم درمورد اساسیترین موارد صحبت کرده بود. مثل تشخیص میزان خشم و یا داشتن خشم مزمن و آسیب زننده. از این دست کتابها نیست که انتظار داشته باشید در انتها دانش زیاد و عمیقی نسبت به خشم پیدا کرده باشید. شاید الان فکر کنید خب پس خوندنش به چه دردی میخوره؟
اولین اهمیتش تشخیص نشانههای خشمگین شدن و آگاهی از اونهاست. خیلی وقتها عادتهای مخربی در ما وجود داره که اصلا از وجودشون آگاهی نداریم.
دوم این که یکسری از ابعادی که خشم ما میتونه توی زندگی بهشون آسیب وارد کنه رو بررسی میکنه. بنظر خودم گیراترین جا و شاید برگ برندهی نویسنده اونجا بود که با مثال زدن یک تجربهی شخصی و آسیبی که ممکنه خشم به عزیزانمون وارد کنه تلنگری میزنه به اونهایی که شاید به خشمگین بودن عادت کردن اما نمیدونن چه آسیبی دارن به اطرافیانشون میزنن.
اما لازمه که بدونید این کتاب جایگزین هیچ درمان واقعی نیست. بله تکنیکهایی معرفی میکنه که میتونن موثیر باشن اما درمورد خشمهای مزمن حتما باید از یک متخصص کمک گرفته بشه.
در نهایت این که همهی خشمهایی که ما احساس میکنیم مخرب و یا آسیب زا نیستند گاهی خشمگین شدن پاسخی مناسب به موقعیت فعلی ماست اما زمانی که خشمگین شدن به جای کمک به ما باعث از کار افتادن چرخ زندگی و آسیب خوردن به اطرافیانمون میشه دیگه نمیشه گفت که احساس سالمیه.
اولین اهمیتش تشخیص نشانههای خشمگین شدن و آگاهی از اونهاست. خیلی وقتها عادتهای مخربی در ما وجود داره که اصلا از وجودشون آگاهی نداریم.
دوم این که یکسری از ابعادی که خشم ما میتونه توی زندگی بهشون آسیب وارد کنه رو بررسی میکنه. بنظر خودم گیراترین جا و شاید برگ برندهی نویسنده اونجا بود که با مثال زدن یک تجربهی شخصی و آسیبی که ممکنه خشم به عزیزانمون وارد کنه تلنگری میزنه به اونهایی که شاید به خشمگین بودن عادت کردن اما نمیدونن چه آسیبی دارن به اطرافیانشون میزنن.
اما لازمه که بدونید این کتاب جایگزین هیچ درمان واقعی نیست. بله تکنیکهایی معرفی میکنه که میتونن موثیر باشن اما درمورد خشمهای مزمن حتما باید از یک متخصص کمک گرفته بشه.
در نهایت این که همهی خشمهایی که ما احساس میکنیم مخرب و یا آسیب زا نیستند گاهی خشمگین شدن پاسخی مناسب به موقعیت فعلی ماست اما زمانی که خشمگین شدن به جای کمک به ما باعث از کار افتادن چرخ زندگی و آسیب خوردن به اطرافیانمون میشه دیگه نمیشه گفت که احساس سالمیه.