🍁 مگه بهتر از این هم داریم!؟ من که واقعا لذت بردم و خیلی چیز یاد گرفتم از این کتاب! ایده کلی داستان منو یاد کتاب مسخ از فرانتس کافکا انداخت که اونجا مرد صبح بیدار میشه و میبینه به حشرهای بزرگ تبدیل شده! و اینجا سگی با عمل جراحی دگردیسی میکنه وانسان میشه!
جالبه که بگم، کتاب دل سگ کمی بعد از مرگ «لنین»، رهبر انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه نوشته شده. بسیاری از منتقدان معتقدند که بولگاکف توی این رمان از پروفسور به عنوان نمادی از لنین و از سگ برای اشاره به مردمی استفاده کرده که لنین میخواست با توجه به خواستهی خود تغییرشون بده، اما در نهایت با شکست مواجه شد!
دکتر فیلیپ فلیپوویچ، سگی به اسم شاریکوف رو با پیوند زدن عضو جنسی و غده هیپوفیز یک مرد به او، اون سگ را به انسان تبدیل کرد!!! اون سگ ظاهرش و اعضاهاش انسان شد، اما رفتارهاش و عادت هاش همچون سگ باقی موند! بولگاکف توی این رمان به ارجحیت قلب به مغز اشاره میکنه و این برای من خیلی جالب بود، که میگفت با غده هیپوفیز مغز اونو تغییر داد، اما قلب یه سگ باقی موند! (منو یاد کتاب ‘مردی با کبوتر انداخت’ که اونجا هم مرد در آخر تجرید شد و کل وجودش به انرژی تبدیل شد، بجز قلب مرد! پس واقعا ماهیت قلب غیر قابل تغییر میدونه باشه!
جالبه که بدونیم بولگاکف یه پزشک بوده، به همین دلیل درمورد دکتر فلیپ فلیپوویج، و یا عمل جراحی و دگردیسی شاریکوف اینقدر قشنگ و با جزئیات صحبت کرده. و اون کتاب ‘یادداشتهای یک دکتر’ رو هم، توی زمان دکتر بودنش زمان سربازی توی یه روستا نوشته!
فقط ما خیلی زود اونو (۴۸ سالگی) از دست دادیم!
من نتیجهای که گرفتم این بود که ما صرف داشتن عقل نیست که انسان محسوب میشیم، بلکه احساس و روح انسانی هستش که ما رو میسازه!
جالبه که بگم، کتاب دل سگ کمی بعد از مرگ «لنین»، رهبر انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه نوشته شده. بسیاری از منتقدان معتقدند که بولگاکف توی این رمان از پروفسور به عنوان نمادی از لنین و از سگ برای اشاره به مردمی استفاده کرده که لنین میخواست با توجه به خواستهی خود تغییرشون بده، اما در نهایت با شکست مواجه شد!
دکتر فیلیپ فلیپوویچ، سگی به اسم شاریکوف رو با پیوند زدن عضو جنسی و غده هیپوفیز یک مرد به او، اون سگ را به انسان تبدیل کرد!!! اون سگ ظاهرش و اعضاهاش انسان شد، اما رفتارهاش و عادت هاش همچون سگ باقی موند! بولگاکف توی این رمان به ارجحیت قلب به مغز اشاره میکنه و این برای من خیلی جالب بود، که میگفت با غده هیپوفیز مغز اونو تغییر داد، اما قلب یه سگ باقی موند! (منو یاد کتاب ‘مردی با کبوتر انداخت’ که اونجا هم مرد در آخر تجرید شد و کل وجودش به انرژی تبدیل شد، بجز قلب مرد! پس واقعا ماهیت قلب غیر قابل تغییر میدونه باشه!
جالبه که بدونیم بولگاکف یه پزشک بوده، به همین دلیل درمورد دکتر فلیپ فلیپوویج، و یا عمل جراحی و دگردیسی شاریکوف اینقدر قشنگ و با جزئیات صحبت کرده. و اون کتاب ‘یادداشتهای یک دکتر’ رو هم، توی زمان دکتر بودنش زمان سربازی توی یه روستا نوشته!
فقط ما خیلی زود اونو (۴۸ سالگی) از دست دادیم!
من نتیجهای که گرفتم این بود که ما صرف داشتن عقل نیست که انسان محسوب میشیم، بلکه احساس و روح انسانی هستش که ما رو میسازه!