سلام
به طورکلی رمان خوبی داشتید ولی یه سری اشکالات از نظرم بود که گفتنش خالی از لطف نیست. اگه غلطهای املائی و تکرار متون رو فاکتور بگیریم میشه از پایان غمگینش هم یک ایراد کوچولو گرفت.
اول قضیهی یاسی نباید ز سمت خانواده فقط بخاطر اینکه دیگه دختر نبود طرد میشد و تبدیل به یک جلوه بد کتاب میشده چرا؟ چون شما وقتی یک کتاب مینویسی باید یک بار علمی و فرهنگی هم داشته باشه دیگه از اونجایی که مردم توی سنین مختلف پای رمانهای گوناگون میشینن در همین کتابها باید فرهنگ سازی بشخ نکه دامن بزنه به افکار غلط مردم.
و پایان تلخش (خودکشی غزل...)
میتونست بهتر تموم بشه ن با زنده شدن سروش و... مثل خیلی از رمانهای کلیشهای که بجزگرفتن وقت ادم باردیگهای نداره
میتونست غزل دوباره امید به زندگی پیدا کنه با فردی مثل فرزین با روحیهی فوقوالعادش نکه پاشه بره خلاف کار شه فقط بخاطر پیشنهاد دوستش و اتفاقات سخت زنگیش از اون دختر محکم ازادی طلب یه بی ارزش بسازه.
درکل ممنون بابت رمان خوبتون 😍
به طورکلی رمان خوبی داشتید ولی یه سری اشکالات از نظرم بود که گفتنش خالی از لطف نیست. اگه غلطهای املائی و تکرار متون رو فاکتور بگیریم میشه از پایان غمگینش هم یک ایراد کوچولو گرفت.
اول قضیهی یاسی نباید ز سمت خانواده فقط بخاطر اینکه دیگه دختر نبود طرد میشد و تبدیل به یک جلوه بد کتاب میشده چرا؟ چون شما وقتی یک کتاب مینویسی باید یک بار علمی و فرهنگی هم داشته باشه دیگه از اونجایی که مردم توی سنین مختلف پای رمانهای گوناگون میشینن در همین کتابها باید فرهنگ سازی بشخ نکه دامن بزنه به افکار غلط مردم.
و پایان تلخش (خودکشی غزل...)
میتونست بهتر تموم بشه ن با زنده شدن سروش و... مثل خیلی از رمانهای کلیشهای که بجزگرفتن وقت ادم باردیگهای نداره
میتونست غزل دوباره امید به زندگی پیدا کنه با فردی مثل فرزین با روحیهی فوقوالعادش نکه پاشه بره خلاف کار شه فقط بخاطر پیشنهاد دوستش و اتفاقات سخت زنگیش از اون دختر محکم ازادی طلب یه بی ارزش بسازه.
درکل ممنون بابت رمان خوبتون 😍