نظر مریم ایرانی برای کتاب حسادت

حسادت
محمدعلی قجه
۸۶۰ رای
مریم ایرانی
۱۴۰۱/۰۷/۲۳
سلام و خسته نباشید خدمت نویسنده محترم
من اینا رو میگم انشاءالله مفید باشه و نوشته‌های بعدی تون عز این جذابتر
چیزی که مشخص بود نویسنده فقط نمیخواست بگه تصادف شد و زنی فلج و صورت داغون و همسرش با وجود زن‌های زیبای در دسترس بهش وفادار موند
اما خب اینو نیومده تو قالب داستان بگه. مگه بدون رضایت دکتر نیاد بیمارو عمل کنه؟ اصلا امیر شاکی تشد و کسی هم برای رضایت نیومد؟ راننده و بقیه مسافرا؟ حتی اون یکی ماشین که باهاش اصادف کرده؟ اخه تاکسیا کارشونو بلدن. تصادف؟ اونم در حد مرگ و قطع نخاع بدون حتی توضیح مختصر؟
بعد مگه الکیه که مریض زن باشه همراه نداشته باشه که مهسا نخواسته کسی بیاد؟! کی تر و خشکش میکرد؟ نمیشه بابا
امیر شغلش چی بود که هیچ دغدغه‌ای نداشت بابتش که محل کارش حاضر بشه؟ مهسا هم شاغل بوده اما نگفتین رفت سر کار دوباره یا نه
موقع ترخیص مامانش نبوده؟! اصلا نمیشه. نداریم. خانواده شما نه خانواده خودش که دیگه صبح تا شب باید بیمارستان میبودن یا حداقل تماس میگرفتن با دخترشون که کجایی؟ بعدش تزدن تو دهن امیر که اون مریضه تو چرا مارو خبر نکردی؟
مادر امیر و خانواده اش؟ اونا چیزی نگفتن؟ معمولا مادرا فقط فکر بچه خودشونن و تو این موقعیت اولین چیزی که میگن زن بگیره. حالا اینا هیچ ولی خب ما ایرانیا پامون بشکنه همه اونایی که اومدن عروسیمون میان ملاقات. هیشکی نمیومد سر بزنه؟
خلاصه که عملا هیچ کحای داستان روال معمولی و واقعی رو نداشت. و همین باعث میشه در حد شعار و افسانه بمونه. ولی اگه واقعا میاوردی تو زندگی واقعی و حقیقتا با سختی‌های داشتن همسر فلج و صورت معیوب روبه رو میشدی... مثلا برای رابطه. حموم بردن. غذا پختن بجه داشتن یا بچه دارشدن... روند درمان و هزینه هاش... ‌ حالا مشخص میشد وفاداره
هیچ پاسخی ثبت نشده است.
👋 سوالی دارید؟