وای که چقدر داستان جذابی بود.. تو خیلی از قسمتهای داستان اشک از چشمام جاری شد از بس این دختر رنج کشیده واز طرف دیگه بالاچ که عاشقانه دوسش داره ولی نمیتونه به زبون بیاره... واقعا جای چنین پدر و مادرهایی تو این دوره زمونه خالیه که پشت دخترشون بمونن حالا هرچقدر که میخاد اون دختر بچگی کنه.....
ولی چیزی که من رو جذب این دختر کرده این بود که واقعاً با سیاست رفتار کرد در مورد نگفتن رنجهایی که میکشید به پدرومادر، کاری که من بعد از ده سال زندگی با شوهرم یاد گرفتم و نبود کسی که یادم بده هر چیزی که تو زندگیت پیش اومد رو نباید به پدرومادر گفت.
ولی چیزی که من رو جذب این دختر کرده این بود که واقعاً با سیاست رفتار کرد در مورد نگفتن رنجهایی که میکشید به پدرومادر، کاری که من بعد از ده سال زندگی با شوهرم یاد گرفتم و نبود کسی که یادم بده هر چیزی که تو زندگیت پیش اومد رو نباید به پدرومادر گفت.