اگر بخوام صادقانه نظر بدم باید بگم که کتاب گیرایی هست و قلم و روند داستان، شما رو درگیر میکنه تا زودتر تمومش کنید. پس به نظرم کتابی نیست که نیمه کاره رها بشه.
اما در مورد خود داستان باید بگم که علیرغم تعاریف زیادی که شنیده بودم، فوق العاده نبود. به نظرم خوب کلمه مناسبی برای توصیف محتوای کتاب هست؛ حتی میشه گفت روانشناسی زرد رو پیروی میکنه. (⛔ اگر کتاب رو نخوندید ادامه کامنت ممکنه که داستان رو لو بده).
نظر من این هست که انگار کتاب درصدد راضی کردن ما بود تا بپذیریم، زندگی فعلی ما بهترین حالت ممکن هست و هر حالت دیگهای به نتایج ناراحتکننده منجر میشه. انگار در لحظه خواندن، آدم امیدوار میشه اما میدونه که این امید الکی هست و پوچ، چون نویسنده میخواسته این زندگی فعلی بهترین باشه و حتماً چیزی در زندگیهای دیگه اونو دلزده میکرد در صورتی که دلیل منطقی برای این فرض وجود نداره. شاید نکته مثبت این بود که نشون میداد تصمیم درست و غلط معنی نداره بلکه بسته به فرد میتونه یک تصمیم مناسب یا نامناسب باشه.
در کل میشه گفت کتاب خوبی هست اما تنها ارزش یکبار خوندن رو داره و چیز عجیبی به آدم اضافه نمیکنه.
اما در مورد خود داستان باید بگم که علیرغم تعاریف زیادی که شنیده بودم، فوق العاده نبود. به نظرم خوب کلمه مناسبی برای توصیف محتوای کتاب هست؛ حتی میشه گفت روانشناسی زرد رو پیروی میکنه. (⛔ اگر کتاب رو نخوندید ادامه کامنت ممکنه که داستان رو لو بده).
نظر من این هست که انگار کتاب درصدد راضی کردن ما بود تا بپذیریم، زندگی فعلی ما بهترین حالت ممکن هست و هر حالت دیگهای به نتایج ناراحتکننده منجر میشه. انگار در لحظه خواندن، آدم امیدوار میشه اما میدونه که این امید الکی هست و پوچ، چون نویسنده میخواسته این زندگی فعلی بهترین باشه و حتماً چیزی در زندگیهای دیگه اونو دلزده میکرد در صورتی که دلیل منطقی برای این فرض وجود نداره. شاید نکته مثبت این بود که نشون میداد تصمیم درست و غلط معنی نداره بلکه بسته به فرد میتونه یک تصمیم مناسب یا نامناسب باشه.
در کل میشه گفت کتاب خوبی هست اما تنها ارزش یکبار خوندن رو داره و چیز عجیبی به آدم اضافه نمیکنه.