متن کتاب درفصلهای ابتدایی به نحوی پیش میرود که من فکرمی کردم که شخصیت اصلی میخواهددوست پسر داشته باشدولی وقتی سزوارد داستان میشودجریان داستان عوض میشودوجالب میشوداما نکتهی مسخره داستان این است که شخصیت اصل درحالی که سز را دوست دارد به آدام هم علاقه دارد وبعداز اینکه از بیماری آدام پی میبرد حاضر میشود که با او به مسافرت برود وبا او ازدواج میکند وآدام بعد از مدتی ازدنیا میروداما سز منتظر باقی میماند وبعداز این اتفاقات نه تنها بااین کاراومشکلی ندارد بلکه پیشنهادازوداج هم میدهد وهمه چیز به خوبی وخوشی تمام میشود که این باعث
می شود که من با داستانی مصنوعی مواجه باشم چون هم کار شخصیت اصلی وهم کار سزغیرعقلانی باشد؛ درمورد اجرا هم بایدبگوییم که راوی کتاب را تند وبا عجله بخواندکه دلیلی برای تندخواندن کتاب نیست ومن این رادوست ندارم.
می شود که من با داستانی مصنوعی مواجه باشم چون هم کار شخصیت اصلی وهم کار سزغیرعقلانی باشد؛ درمورد اجرا هم بایدبگوییم که راوی کتاب را تند وبا عجله بخواندکه دلیلی برای تندخواندن کتاب نیست ومن این رادوست ندارم.