🍁 نکتههای جالبی بود توی این داستان دوستان…
1. دختر به شدت بلندپرواز بود و خام!
2. دختر بسیار کنجکاو بود و دوست داشت خیلی چیزها رو امتحان کنه. مثلا نوشیدنی رو که نمیشناخت پیشنهاد داد. نمیدونست حتی با چی طعمش خوبه، و ندونسته با توجه به حرف مرد و گارسون، نوشیدنی رو با آب سفارش داد.
3. سفیدی برف روی تپهها رو با قدرت تخیلاش به فیل تشبیه کرده بود، اما وسطها گفت که خیلیام شبیه فیل نیست! یعنی قدرت تصمیم گیری نداشت. پس نمیدونست چی براش خوبه و چی بد!
4. با وارد کردن هوا میخوان بچهی دختر رو سقط کنن. که این فقط خواستهی مرد بود.
5. دختر خودش توانایی تصمیم نداره، چه در حال حاظر، چه برای آینده. اون به شدت دهن بین هست و هر چیز رو که مرد میگه، دختر قبول میکنه.
6. برای مرد اصلا دختر و بچه مهم نیستن اون فقط به از سر باز کردن بچه هستش و میگه بعد از اون باز فقط خوشگذرونی میکنیم!
7. دختر اگه به اختیار خودش بود نمیخواد این کار رو انجام بده.
8. دختر اصلا واقع بین نیست! این بچهی توی شکمش رو نمیتونه راجع بهش تصمیم بگیره، اما میخواد دنیااااا رو داشته باشه!!
9. مرد به ظاهر میگه من فقط تو رو میخوام و هیچ! درحالیکه برچسب همهی هتلهایی رو که توی اونها گشت و گذار میکردند رو میدید.
10. دختر به اجبار مرد تن داده بود و میدونست که مرد اون رو واقعا دوست نداره!
برعکس خیلی از دوستان من واقعا دوست داشتم داستان رو. ممنونم دوست عزیزم کتابراه☘️
1. دختر به شدت بلندپرواز بود و خام!
2. دختر بسیار کنجکاو بود و دوست داشت خیلی چیزها رو امتحان کنه. مثلا نوشیدنی رو که نمیشناخت پیشنهاد داد. نمیدونست حتی با چی طعمش خوبه، و ندونسته با توجه به حرف مرد و گارسون، نوشیدنی رو با آب سفارش داد.
3. سفیدی برف روی تپهها رو با قدرت تخیلاش به فیل تشبیه کرده بود، اما وسطها گفت که خیلیام شبیه فیل نیست! یعنی قدرت تصمیم گیری نداشت. پس نمیدونست چی براش خوبه و چی بد!
4. با وارد کردن هوا میخوان بچهی دختر رو سقط کنن. که این فقط خواستهی مرد بود.
5. دختر خودش توانایی تصمیم نداره، چه در حال حاظر، چه برای آینده. اون به شدت دهن بین هست و هر چیز رو که مرد میگه، دختر قبول میکنه.
6. برای مرد اصلا دختر و بچه مهم نیستن اون فقط به از سر باز کردن بچه هستش و میگه بعد از اون باز فقط خوشگذرونی میکنیم!
7. دختر اگه به اختیار خودش بود نمیخواد این کار رو انجام بده.
8. دختر اصلا واقع بین نیست! این بچهی توی شکمش رو نمیتونه راجع بهش تصمیم بگیره، اما میخواد دنیااااا رو داشته باشه!!
9. مرد به ظاهر میگه من فقط تو رو میخوام و هیچ! درحالیکه برچسب همهی هتلهایی رو که توی اونها گشت و گذار میکردند رو میدید.
10. دختر به اجبار مرد تن داده بود و میدونست که مرد اون رو واقعا دوست نداره!
برعکس خیلی از دوستان من واقعا دوست داشتم داستان رو. ممنونم دوست عزیزم کتابراه☘️