نظر زینب پورکلهر برای کتاب غروب

غروب
محمدعلی قجه
۹۱ رای
زینب پورکلهر
۱۴۰۱/۰۶/۲۰
با سلام و درود،
داستان اول پایان قابل پیش بینی و بدون کشش
داستان دوم یک بیماری نادر، بیماری مرد سنگی در قالب یک داستان غم انگیز، قابل تحسین است
داستان سوم اسیری، یک گروه احمق کوهنورد و یک پایان قابل پیش بینی، سرمای کشنده اورست و گازهای سمی آتشفشان، و یک شبح راهنما
داستان چهارم داستان جنایتکار جنگی کسلر که در واقع
داستانی نیست که آقای قجه نوشته باشد بلکه قبلا در تاریخ ثبت شده است.
داستان پنجم سلفی‌های یک جوان دیوانه که جان دیگران را نیز به خطر می‌اندازد، چرا تا آخر داستان دستگیر و مجازات نشده بود، نویسنده باید پاسخ دهد، عجیب است که مرگش اینقدر طول کشید
داستان ششم داستان خسته کننده یک بید که به نظر من بیشتر شبیه داستان‌های گروه نوجوان است
داستان هفتم، ساموئل و آدم برفی، باز هم آقای قجه و تصمیمات احمقانه قهرمان داستان، قابل قبول نیست که پدربزرگ که تنها تکیه گاه ساموئل است بایک تصمیم کودکانه خودش را به کشتن بدهد و ساموئل را تنها بگذارد
وداستان آخر، صندلی، خود یک رمان مستقل از همین نویسنده با همین عنوان
هیچ پاسخی ثبت نشده است.
👋 سوالی دارید؟