🍁 داستان دختری به نام سارا است که با روحها صحبت میکند…
دختری به نام بریجیت خود را به خاطر عشق پسری میکشد، ولی بعد از مرگ متوجه میشود که آن پسر او را دوست داشته و از خودکشی خود پشیمان میشود.
آن دختر در برزخ میتواند با مرگ و روحهای دیگری صحبت کند. برای من حتی فکر صحبت کردن با مرد هم میتواند واقعا ترسناک باشد. داستان پیرزن در کوچه که کیسههایی در دست دارد نیز زیبا بود، که سارا فهمیده بود آن زن، پنج دقیقه دیگر ایست قلبی خواهد کرد. پیرزن حس خوبی به مرگ داشت، چون از زندگیاش پشیمان نبود، زندگی را دوست داشت و از مرگ هم نمیترسید،
و در نهایت فهمیدیم که آن روحی که با او حرف میزد پدرش بود! من فکر میکنم میتوانست روح پدر سارا باشد که پیشتر مرده بوده!
داستان زیبایی بود و به شدت آدم رو به فکر فرو میبرد که آیا زمان فرا رسیدن مرگمون، ترس مردن و ترک این دنیا رو خواهیم داشت، یا افسوس کارهایی رو که باید توی زمان زنده بودن میکردیم و نکردیم!؟ و یا اینکه به این فکر خواهیم کرد که مرگ چیزی نیست جز یه شروع دیگه، یه جای دیگه!؟ من واقعا نمیدونم اون لحضه حسم چی میشه! فقط میدونم باید قدر لحضه به لحضه زندگیمون بدونم... ممنون دوست عزیزم کتابراه☘️
دختری به نام بریجیت خود را به خاطر عشق پسری میکشد، ولی بعد از مرگ متوجه میشود که آن پسر او را دوست داشته و از خودکشی خود پشیمان میشود.
آن دختر در برزخ میتواند با مرگ و روحهای دیگری صحبت کند. برای من حتی فکر صحبت کردن با مرد هم میتواند واقعا ترسناک باشد. داستان پیرزن در کوچه که کیسههایی در دست دارد نیز زیبا بود، که سارا فهمیده بود آن زن، پنج دقیقه دیگر ایست قلبی خواهد کرد. پیرزن حس خوبی به مرگ داشت، چون از زندگیاش پشیمان نبود، زندگی را دوست داشت و از مرگ هم نمیترسید،
و در نهایت فهمیدیم که آن روحی که با او حرف میزد پدرش بود! من فکر میکنم میتوانست روح پدر سارا باشد که پیشتر مرده بوده!
داستان زیبایی بود و به شدت آدم رو به فکر فرو میبرد که آیا زمان فرا رسیدن مرگمون، ترس مردن و ترک این دنیا رو خواهیم داشت، یا افسوس کارهایی رو که باید توی زمان زنده بودن میکردیم و نکردیم!؟ و یا اینکه به این فکر خواهیم کرد که مرگ چیزی نیست جز یه شروع دیگه، یه جای دیگه!؟ من واقعا نمیدونم اون لحضه حسم چی میشه! فقط میدونم باید قدر لحضه به لحضه زندگیمون بدونم... ممنون دوست عزیزم کتابراه☘️