🍁 اولین کتابی بود که از این نویسنده عزیز میخوندم، و بسیار از قلم ایشون لذت بردم. تخصص روانشناسی کودک و نوجوان ایشون و قلم بی نهایت قوی ایشون، منجر به حلق این داستان کوتاه و زیبا شده بود. کتاب اونقدر زیبا تصویر سازی شده بود که حس میکردم توی همهی لحظات اونجا هستم و بارها دلم خواست برم توی بازار قیصریه (من خودم زنجانی هستم و اون بازار رو میشناسم) و به پسر بچه کمک کنم. پسر بچهای که ذاتی پاک و مودب داشت اما به خاطر مشکلات زندگی، کار اجباری، خشونت بزرگترها، فقر فرهنگی والدین توی بزرگ کردنش، ترک تحصیل کردنش، و فقر مالی، اون ذات مثل آینه رو به کسی تبدیل کرده بود که میخواست دزدی کنه. حتی سیگار کشیدن پسر بچه هم اتفاقی هوشمندانه از قلم نویسنده بود که واقعا در واقعیت وجود داره، بچهها توی این سن به دلیل حملهی زودهمگام مشکلات زندکی به اونها، احساس بزرگ بودن میکنن پس حتی سیگار و نیاز به نیکوتین رو هم از بزرگترها تقلید میکنن! اون جاهایی که گشنه ش بود، یا کفشش پاره بود، و یا وقتی فهمیدم ماه به ماه پولش رو مامانش از اوستاش میگیره و اون بعد از ۶ ماه پول توجیبیهای خودش باید کفش بخره، اشک هام ریخت. این درد واقعی جامعهی ما درمورد کودکان کار هست که استاد زنجانی کتابش کرده بودن!
بودن دیوهایی مثل اوستای اون بچه و فرشتههایی مثل صاحاب مغازهی دومی که به پسر کمک کرد، و جهل و ناآگاهی والدین این بچه، هم واقعیت هستش و امیدوارم که روز به روز از شمار این دیوها کمتر و به اون فرشتهها اضافه تر شه، و مهمتر از همه مادر پدرها قبل از به دنیا آوردن بچه، درمورد کفایت بزرگ کردن اون مطمئن باشن، تا بچههای ما بتونن درس بخونن و آیندهی خودشونو بسازن. ممنون دوست عزیزم کتابراه ☘️
بودن دیوهایی مثل اوستای اون بچه و فرشتههایی مثل صاحاب مغازهی دومی که به پسر کمک کرد، و جهل و ناآگاهی والدین این بچه، هم واقعیت هستش و امیدوارم که روز به روز از شمار این دیوها کمتر و به اون فرشتهها اضافه تر شه، و مهمتر از همه مادر پدرها قبل از به دنیا آوردن بچه، درمورد کفایت بزرگ کردن اون مطمئن باشن، تا بچههای ما بتونن درس بخونن و آیندهی خودشونو بسازن. ممنون دوست عزیزم کتابراه ☘️