قلم نویسنده خوب و گیرا بود و مخاطب رو همراه میکرد اما موضوع داستان خیلی معمولی بود یه مرد سادهی روستایی که نذر کرده و نذرش ادا میشه طبیعیه که تا خدا نخواد برگی از درخت نمیافته و هرکسی بسته
به ارادت و محبتی که داره گاهی شخصی رو واسطهی نذرش میکنه رستم داستان حضرت امام رضا رو واسطهی خودش و خداوند قرار دادند و خداوند هم صلاح رستم رو در این دید که حاجت رواش کنه
فراز و فرودهای داستان رو هم دوست نداشتم خیلی سطحی بود گاهی اصلا نمیفهمیدم منظور نویسنده چیه امام رضا چجوری باید جواب نامه رو میداد اگر منظور شفا گرفتن زن رستم بود که رستم هنوز اطلاع نداشت حال زنش چطوره پس چرا ناامید به امام زاده رفت!!!
به ارادت و محبتی که داره گاهی شخصی رو واسطهی نذرش میکنه رستم داستان حضرت امام رضا رو واسطهی خودش و خداوند قرار دادند و خداوند هم صلاح رستم رو در این دید که حاجت رواش کنه
فراز و فرودهای داستان رو هم دوست نداشتم خیلی سطحی بود گاهی اصلا نمیفهمیدم منظور نویسنده چیه امام رضا چجوری باید جواب نامه رو میداد اگر منظور شفا گرفتن زن رستم بود که رستم هنوز اطلاع نداشت حال زنش چطوره پس چرا ناامید به امام زاده رفت!!!