نظر نوید پرندوار برای کتاب شاهنامه فردوسی

شاهنامه فردوسی
ابوالقاسم فردوسی
۴۱۹۷ رای
نوید پرندوار
۱۴۰۱/۰۶/۱۲
از همان روزگار که شاهنامه سروده شد و به دست مردم و مردم چهرگان رسید، تاریخ و تاریخ سازان با آن از در ناسازگاری درآمدند.
خداوندان زر و زور به چشم خویش می‌دیدند مردی پدید آمده است که به هیچ چیز جز سربلندی و بزرگی سرزمینش نمی‌اندیشد و منش بلندش مجال بنده وار زیستن را از او گرفته است، مردی را می‌دیدند که نمی‌خواهد و نمی‌تواند عنصری، فرخی و معزی باشد و از خوش آمد گویی شهریاران و شمشیر بندان ستمگر تاریخ زبان بسته است و استواری برز و بالایش در برابر هیچ کس خم نمی‌گیرد. گویندگان مزدور آن روزگار، آن همه بزرگی و مردانگی را بر نمی‌تافتند و بلندای قامت سخن فردوسی، دستار از سر اندیشه‌ی کوتاه بین آن‌ها می‌افکند و چشم دیدن او را نداشتند.
داستان فردوسی با محمود غزنوی، حتی اگر دروغ، حقیقت گویایی از راستی و درستی ایمانی است که فردوسی برای زنده کردن فرهنگ ایران داشته است.
بی گمان آتشی که در دل و جان محمود غزنوی افتاده است از رستم شاهنامه نیست آنچه را بر محمود غزنوی بیداد گر آشفته کرده است ترس از اندیشه‌ی روشن آفریدگار رستم است که می‌تواند رستم پروری را در دل و جان مردم زنده کند و رستمان دیگری را بیافریند که ضحاکان و کاووسان محمود نام را برای همیشه بر جاه و جانشان بلرزانند.
آیا خروش ناگهانی فردوسی در آغاز پادشاهی ضحاک برخاسته از زخم‌های کهنه‌ای نیست که قرن‌ها جانِ اندیشه‌ی فردوسی و مردم ما را خسته و گداخته کرده است و جوشش خونی نیست که از چیرگی بیگانگان، ترک و تازی، از دل او بیرون زده است و فریاد می‌کند:
نهان گشت کردار فرزانگان پراکنده شد کام دیوانگان
هنر خوار شد جادوی ارجمند نهان راستی، آشکارا گرند
(شاهنامه، مسکو، ج1/51)
آزار‌ها و کوچک شماری
هیچ پاسخی ثبت نشده است.
👋 سوالی دارید؟