داستان فوق این مطلب را میخواست برساند که خوبی به تنهایی بی معنی است باید بدی وجود داشته باشد به همین صورت روشنایی وتاریکی، شخص منظم وبی نظم و....
ومطلب دیگر شناخت سطحی انسان را نشان میدهد (با وجود آنکه خود را فیلسوف ودانا میداند) اما صلاح خود را نمیداند چهها دراین دنیا مسئلهای را فکر میکند به ضرر ش است اما باگذشت زمان وحاصل شدن نتیجه پی به سطحی بودن علم خودش میبرد
ومطلب دیگر شناخت سطحی انسان را نشان میدهد (با وجود آنکه خود را فیلسوف ودانا میداند) اما صلاح خود را نمیداند چهها دراین دنیا مسئلهای را فکر میکند به ضرر ش است اما باگذشت زمان وحاصل شدن نتیجه پی به سطحی بودن علم خودش میبرد