قلم خانم پیرزاد را خیلی دوست دارم، اما این داستان اصلا چیزی نبود که انتظار داشتم
منطق داستان درست نبود، چطور خانوادهای که تا این حد راجع به ازدواج مجدد سختگیر و متعصب است و آن را مایه آبروریزی میداند با داشتن دوست پسر موافق است و آن را مایه فخر و مباهات میداند و دنبال معرفی و پز دادن آن در محافل و مهمانیهاست؟؟!!!!
صرفا شخصیت پردازی عالی و تعریف روابط انسانی را بسیار دوست داشتم
ای کاش روایت این کتاب را هم خانم مقدمی انجام میدادند، این جملات بریده و مکثها و اینکه هیچ احساس لطیف و زنانهای در صدای خانم معتمدآریا نبود، از جذابیت داستان کاسته بود
این کتاب را یکبار گوش کردم اما "چراغها را من خاموش میکنم" را بارها گوش کردم و همچنان صدر لیست کتابخانهام است
ممنون
منطق داستان درست نبود، چطور خانوادهای که تا این حد راجع به ازدواج مجدد سختگیر و متعصب است و آن را مایه آبروریزی میداند با داشتن دوست پسر موافق است و آن را مایه فخر و مباهات میداند و دنبال معرفی و پز دادن آن در محافل و مهمانیهاست؟؟!!!!
صرفا شخصیت پردازی عالی و تعریف روابط انسانی را بسیار دوست داشتم
ای کاش روایت این کتاب را هم خانم مقدمی انجام میدادند، این جملات بریده و مکثها و اینکه هیچ احساس لطیف و زنانهای در صدای خانم معتمدآریا نبود، از جذابیت داستان کاسته بود
این کتاب را یکبار گوش کردم اما "چراغها را من خاموش میکنم" را بارها گوش کردم و همچنان صدر لیست کتابخانهام است
ممنون