خلاقیت نویسنده و نحوهی نگارشش رو دوست داشتم، با اینحال بعضی جاها زمان بندیها درست نبود و ایرادهای ترجمهای و نگارش همهی تمرکز آدم رو از بین میبرد! ماشین ورزشی آخه؟!
کتاب شروع جذابی داشت و اگر بخوام کلی بگم هیجان داستان روی یه خط صعودی با شیب ملایم بالا میرفت. یعنی یک سوم اول کتاب کاملا معمولی و یک سوم آخر کتاب پر از اتفاقای جدید بود. آخر داستان نولا رو اصلا دوست نداشتم، اما داستان هری و مارک قشنگ تموم شد و به عنوان آخرین انتقاد، یه جای داستان هری میگه رفتار آدمها نیست که شخصیتشون رو میسازه بلکه شخصیت آدمهاست که رفتارشون رو تعریف میکنه و واقعا این حرف درسته، اما بعضی رفتارهای شخصیتهای این کتاب بخصوص کارهایی که آخر کتاب مشخص شد اصلا با شخصیت آدمها همخونی نداشت! قدرت نویسندگی یعنی تو صفر تا صد داستان رو طبق شخصیت کاراکترهات بسازی بعد بیای یهجوری کنار هم بذاریشون که مخاطب در عین لذت بردن شوکه شه نه اینکه فقط برای شوکه کردن مخاطب شخصیت کاراکتر رو از بین ببری... در نهایت همه چی خوب بود اما اگر آخر کتاب این همه تغییرات ناگهانی و بی هدف ایجاد نشده بود، بهتر میشد.
کتاب شروع جذابی داشت و اگر بخوام کلی بگم هیجان داستان روی یه خط صعودی با شیب ملایم بالا میرفت. یعنی یک سوم اول کتاب کاملا معمولی و یک سوم آخر کتاب پر از اتفاقای جدید بود. آخر داستان نولا رو اصلا دوست نداشتم، اما داستان هری و مارک قشنگ تموم شد و به عنوان آخرین انتقاد، یه جای داستان هری میگه رفتار آدمها نیست که شخصیتشون رو میسازه بلکه شخصیت آدمهاست که رفتارشون رو تعریف میکنه و واقعا این حرف درسته، اما بعضی رفتارهای شخصیتهای این کتاب بخصوص کارهایی که آخر کتاب مشخص شد اصلا با شخصیت آدمها همخونی نداشت! قدرت نویسندگی یعنی تو صفر تا صد داستان رو طبق شخصیت کاراکترهات بسازی بعد بیای یهجوری کنار هم بذاریشون که مخاطب در عین لذت بردن شوکه شه نه اینکه فقط برای شوکه کردن مخاطب شخصیت کاراکتر رو از بین ببری... در نهایت همه چی خوب بود اما اگر آخر کتاب این همه تغییرات ناگهانی و بی هدف ایجاد نشده بود، بهتر میشد.