🍁باز هم قلم گابریل گارسیا مارکز و یه شاهکار اسپانیایی دیگه! بعد از رمان صد سال تنهایی که بی نهایت از خوندنش لذت بردم، این کتاب دومین کتاب مارکز هست که مطالعه کردم.
به نظرم مارکز در عین ساده گویی، بسیار دقیق و با تفسیر مینویسه و همین مورد هست که اون رو توی دنیا معروف کرده. به طرز جالبی درون مایه دوکتاب صدسال تنهایی و عشق سالهای وبا شبیه هم هستش؛ مثلا هر دو توی ژانر رئالیسم جادویی نوشته شدن و در هر دو تم سیاسی هم احساس میشه. اما توی این کتاب واقعا میتونیم عشق فلورینتینا آریزا رو به فرمینا دازا بسیار عمیق تر و ماندگارتر احساس کنیم.
عشق تنها موضوعی ست که توی این کتاب تونسته زندگی پسر قصه رو کاملا دگرگون کنه، به طوری که ۵۱ سال برای وصال معشوق انتظار بکشه و نهایتا توی یه سفر دریایی به قول مارکز؛ “همراه با بوی بد پیری! ” به خواست دلش برسه!
فلورنتینا برای من شخصیتی خاکستری بود، چراکه به عاشق شدنهای متعدد معتاد شده بود، اما در عین حال کلمات پرشور و عاشقانهاش را به فرمینا همچنان با خود داشت! و فرمینا برای من شخصتی زیبا، مستقل، ودرعینحال بی ثبات در عشق بود! همچنین تعالیر جالب و اما عجیبی همنظر من رو جلب کرد؛ تعبیرهایی مثل: عطر روسبی وار کلاغها،
رشد عروسکی که به عنوان هدیه به شخصی داده شده! صدای فلزی روح فرمان دهندهی خواهر روحانی دلاروس، اینکه بیوه زنی با نام خانوادگی طولانی نمیتونست موسیقی گوش بده و یا
وجود شبه زنی توی دریا که میخواد مسیر کشتیها را تغییر دهد! … اینها همه تعابیری بودند عجیب و تأمل برانگیز. ممنون دوست عزیزم کتابراه …☘️
به نظرم مارکز در عین ساده گویی، بسیار دقیق و با تفسیر مینویسه و همین مورد هست که اون رو توی دنیا معروف کرده. به طرز جالبی درون مایه دوکتاب صدسال تنهایی و عشق سالهای وبا شبیه هم هستش؛ مثلا هر دو توی ژانر رئالیسم جادویی نوشته شدن و در هر دو تم سیاسی هم احساس میشه. اما توی این کتاب واقعا میتونیم عشق فلورینتینا آریزا رو به فرمینا دازا بسیار عمیق تر و ماندگارتر احساس کنیم.
عشق تنها موضوعی ست که توی این کتاب تونسته زندگی پسر قصه رو کاملا دگرگون کنه، به طوری که ۵۱ سال برای وصال معشوق انتظار بکشه و نهایتا توی یه سفر دریایی به قول مارکز؛ “همراه با بوی بد پیری! ” به خواست دلش برسه!
فلورنتینا برای من شخصیتی خاکستری بود، چراکه به عاشق شدنهای متعدد معتاد شده بود، اما در عین حال کلمات پرشور و عاشقانهاش را به فرمینا همچنان با خود داشت! و فرمینا برای من شخصتی زیبا، مستقل، ودرعینحال بی ثبات در عشق بود! همچنین تعالیر جالب و اما عجیبی همنظر من رو جلب کرد؛ تعبیرهایی مثل: عطر روسبی وار کلاغها،
رشد عروسکی که به عنوان هدیه به شخصی داده شده! صدای فلزی روح فرمان دهندهی خواهر روحانی دلاروس، اینکه بیوه زنی با نام خانوادگی طولانی نمیتونست موسیقی گوش بده و یا
وجود شبه زنی توی دریا که میخواد مسیر کشتیها را تغییر دهد! … اینها همه تعابیری بودند عجیب و تأمل برانگیز. ممنون دوست عزیزم کتابراه …☘️