سوال بزرگی که این کتاب به ذهن میاورد این است که آیا ما دچار سندرم مادر شوپنهاوریسم در جامه هستیم و فجایع ارتباطی میان شوپنهاور و مادرش در میان زنان جامعه و فرزندانشان رخ میدهد یا خیر؟
و آیا بسیاری از روابط موازی فعلی ناشی در جامعه از تلاش ناخودآگاه برای یافتن آغوش مادر هست یا خیر؟
دوران کودکی فاقد عشق اثری ژرف بر زندگی بزرگسالی خواهد گذاشت. 《اعتمادی که نخستین ضرورت عشق به سایر افراد و باورکردن عشق آنها به خویشتن یا به زندگی است در کودکان محروم از عشق مادر ایجاد نمیشود》. آنها در بزرگسالی از ترس همگان به درون میگریزند و مابقی عمر به روابط خصمانه میاندیشند.
[عشق مادر به فرزند نیز در گروه محبت و عشقی است که خود از همسر خویش دریافت میکند.
فردی که در خردسالی از عشق مادرانه محروم بوده است و در آغوش مادر محبت و تقابل عاطفی را تجربه نکرده است در بزرگسالی به طور حریصانهای این عشق را در آغوش زنان دیگر جستجو میکند اما چون آن را نمییابد، به زن دیگری پناه میبرد و اینگونه در فرصت کوتاهی، اگر نگاه عمیقی به خویشتن افکند، بیماری جنسی را مییابد که هزاران رابطه کوتاه را تجربه کرده اما هنوز به آرامش واقعی نرسیده است
و آیا بسیاری از روابط موازی فعلی ناشی در جامعه از تلاش ناخودآگاه برای یافتن آغوش مادر هست یا خیر؟
دوران کودکی فاقد عشق اثری ژرف بر زندگی بزرگسالی خواهد گذاشت. 《اعتمادی که نخستین ضرورت عشق به سایر افراد و باورکردن عشق آنها به خویشتن یا به زندگی است در کودکان محروم از عشق مادر ایجاد نمیشود》. آنها در بزرگسالی از ترس همگان به درون میگریزند و مابقی عمر به روابط خصمانه میاندیشند.
[عشق مادر به فرزند نیز در گروه محبت و عشقی است که خود از همسر خویش دریافت میکند.
فردی که در خردسالی از عشق مادرانه محروم بوده است و در آغوش مادر محبت و تقابل عاطفی را تجربه نکرده است در بزرگسالی به طور حریصانهای این عشق را در آغوش زنان دیگر جستجو میکند اما چون آن را نمییابد، به زن دیگری پناه میبرد و اینگونه در فرصت کوتاهی، اگر نگاه عمیقی به خویشتن افکند، بیماری جنسی را مییابد که هزاران رابطه کوتاه را تجربه کرده اما هنوز به آرامش واقعی نرسیده است