مولانا واقعا انسان فرازمینی بود.. وقتی وارد راه خودشناسی و خداشناسی میشیدمحاله به شعراش برنخورید.. بعد از یک تجربه خاص مثلا وقتی یک نقطه تاریک تو زندگیم پیش اومد تسلیم بودم گفتم خدایا حتما حکمتیه یا چیزبهتری بهم قرار یاد بدی اشک ریختم بعد چنددقیقه حل شد معجزه وار.. همش درگیر بودم که چی شد؟؟ تا اتفاقی رسیدم به این بیت شعر
هرلحظه که تسلیمم در دارگه تقدیر،، ارام تر از اهو بی باک ترم از شیر،، هرلحظه که میکوشم در کار کنم تدبیر،، رنج از پی رنج اید زنجیر پی زنجیر
یا در مورد شعور کل جهان..
اب و باد و خاک و اتش زنده اند
با من و تو مرده با حق زندهاند
البته نتونستم کتاب بخونم تازه اول راهم،، وقتی دلتون بدید به خدا میدونه از کدوم راه ببردتون،، موالانا یکی از اون راه هاست... البته اولیش قران کریم که معجزست...
هرلحظه که تسلیمم در دارگه تقدیر،، ارام تر از اهو بی باک ترم از شیر،، هرلحظه که میکوشم در کار کنم تدبیر،، رنج از پی رنج اید زنجیر پی زنجیر
یا در مورد شعور کل جهان..
اب و باد و خاک و اتش زنده اند
با من و تو مرده با حق زندهاند
البته نتونستم کتاب بخونم تازه اول راهم،، وقتی دلتون بدید به خدا میدونه از کدوم راه ببردتون،، موالانا یکی از اون راه هاست... البته اولیش قران کریم که معجزست...