نقد کتاب:
راوی داستان سوم شخص مفرد بود و گاهی خود باران راوی میشد که مشخص بود
اما جاهایی این اشتباه فاحش دیده میشد که داستان از زبان راوی بیان میشه و یک دفعه خط عوض میشه و از زبان باران ماجرا نقل میشه
روند سریع و خلاصه واری داشت فقط به روایت اتفاقات پرداخته بود تا اینکه به پر و بال دادن به اونها و شرح جزئیات بپردازه.
شخصیت پدر باران برای من نامفهوم بود، آدمی که احساس نداره و وابستهی کودکی که چند سال بزرگش کرده نشده و فقط برای یک بیماری میخواد که اونو از خونه بندازه بیرون و باهاش وحشیانه رفتار میکنه، ای کاش شخصیت پردازی پدر به نحوی بود که میشد فهمید دردش چیه؟!
و نکته حائز اهمیت و نقد محکمی که نسبت به این کتاب دارم اینه که داستان روایی واقعی بود در حالیکه دنیای واقعی اصلا و ابدا اینطوری نیست تو این دنیا خانم امینی وجود نداره که از قضا خونه مبله داشته باشه برای اجاره دادن، آشنا تو ثبت احوال و هم دانشگاهی وکیل داشته باشه، برات کار جور کنه و یه تنه همه مشکلاتت رو حل کنه و بشه کلیدی به سوی آیندهای با امید واهی!
و از طرفی همین خانم امینی آدمی باشه که ترغیبت نکنه برای برگشتن به کانون گرم خانواده.
راوی داستان سوم شخص مفرد بود و گاهی خود باران راوی میشد که مشخص بود
اما جاهایی این اشتباه فاحش دیده میشد که داستان از زبان راوی بیان میشه و یک دفعه خط عوض میشه و از زبان باران ماجرا نقل میشه
روند سریع و خلاصه واری داشت فقط به روایت اتفاقات پرداخته بود تا اینکه به پر و بال دادن به اونها و شرح جزئیات بپردازه.
شخصیت پدر باران برای من نامفهوم بود، آدمی که احساس نداره و وابستهی کودکی که چند سال بزرگش کرده نشده و فقط برای یک بیماری میخواد که اونو از خونه بندازه بیرون و باهاش وحشیانه رفتار میکنه، ای کاش شخصیت پردازی پدر به نحوی بود که میشد فهمید دردش چیه؟!
و نکته حائز اهمیت و نقد محکمی که نسبت به این کتاب دارم اینه که داستان روایی واقعی بود در حالیکه دنیای واقعی اصلا و ابدا اینطوری نیست تو این دنیا خانم امینی وجود نداره که از قضا خونه مبله داشته باشه برای اجاره دادن، آشنا تو ثبت احوال و هم دانشگاهی وکیل داشته باشه، برات کار جور کنه و یه تنه همه مشکلاتت رو حل کنه و بشه کلیدی به سوی آیندهای با امید واهی!
و از طرفی همین خانم امینی آدمی باشه که ترغیبت نکنه برای برگشتن به کانون گرم خانواده.