خط داستان بسیار جذابی داشت و هیچوقت خسته کننده نمیشد چون پس از هر اتفاق اتفاقی جذابتر در انتظار مخاطب بود و نحوه بیان راوی باعث افزایش این جذابیت میشد.
در واقع کل داستان نامهای از یک پدر به فرزندش است که سعی دارد به او بفهماند جای اینکه همیشه به فکر ثروت و کار کردن باشد سعی کند از زندگی لذت ببرد تا در آخرین لحظات عمرش حسرت زندگی را نخورد. در انتهای بخش سوم جمله قشنگی گفته شد: به ما انسانها یاد ندادند که نگرانی و غم خودش را به شکل ترس نشان میدهد.
در واقع کل داستان نامهای از یک پدر به فرزندش است که سعی دارد به او بفهماند جای اینکه همیشه به فکر ثروت و کار کردن باشد سعی کند از زندگی لذت ببرد تا در آخرین لحظات عمرش حسرت زندگی را نخورد. در انتهای بخش سوم جمله قشنگی گفته شد: به ما انسانها یاد ندادند که نگرانی و غم خودش را به شکل ترس نشان میدهد.