من خوب متوجه نشدم، یعنی دلیل اینکه دخترش انقدر عجیب بود و کارهای وحشتناکی که کرده بود این بود که از بچگی متوجه این شده بود که مادرش نمیخوادش؟ ودرآخر هم که اون زنه زنگ زد یعنی دختره باز به بلایی سر اون بچه اورده بود؟
و اینکه کتاب واقعا خوبی بود و از خوندنش لذت بردم ولی پایانش راضی کننده نبود چون با این همه درد و رنج شخصیت اصلی آخرش به یک پایان خوب پس به آرامش نیاز داشت نه اینکه اون همچنان توی اندوه خودش بمونه و اون دختر روانیش که ذرهای نتونست درکش کنه با خوبی و خوشی زندگی کنند
فرزانه د
۱۴۰۱/۱۱/۰۳
تاثیر سبکهای دلبستگی ک از نوزادی شکل میگیره بر شخصیت افراد در کودکی و بزرگسالی را مد نظر قرار داده بود. ولی خود مادر فکر میکرد بچهاش مشکل داره.
و اینکه کتاب واقعا خوبی بود و از خوندنش لذت بردم ولی پایانش راضی کننده نبود چون با این همه درد و رنج شخصیت اصلی آخرش به یک پایان خوب پس به آرامش نیاز داشت نه اینکه اون همچنان توی اندوه خودش بمونه و اون دختر روانیش که ذرهای نتونست درکش کنه با خوبی و خوشی زندگی کنند