نظر زینب پورکلهر برای کتاب سایههای موازی من

سایههای موازی من
زینب پورکلهر
۱۴۰۱/۰۳/۰۴
221
باسلام، رمان پر از اتفاقات یهویی میباشد، قهرمان داستان که پدر و مادرش را از دست داده علیرغم داشتن خویشاوندان بخصوص مادربزرگ که اینقدر دوستش دارد و زندگی مرفهی دارد به بهزیستی سپرده میشود سپس به مدت ده سال تحت سرپرستی مرد و زنی متمول قرار میگیرد که به او محبت میکنند و تمام امکانات رفاهی را فراهم میکنند و اورا به خوبی تربیت میکنند تا اینکه در هفده سالگی بخوبی به زبان انگلیسی مسلط و از یک زندگی آسوده برخورداراست سپس با یک بیماری ناگهان همه چیز زیرو رو میشود و پدر خانواده به هیولا تبدیل میشود و در آخر توسط مادرخانواده کشته میشود. دختر پرورشگاهی بعد از فراز و نشیبی صاحب ثروت پدرخواندهاش میشود و سپس دوستان قدیمی خود را فراموش کرده و در خوشیها و لذات غرق میشود و ناگهان متهم به قتل میشود. کل داستان یک پرونده جنایی اصلی و یک یا چند پرونده جنایی فرعی است که میتوانست به صورت یک داستان دنباله دار در مجلات پرطرفدار چاپ شود اما به اینصورت و با این شتابزدگی فقط خواننده را خسته و دلزده میکند، من که فقط میخواستم ببینم با این بی سرو تهی به کجا میرسد. در هرحال نویسنده اگر حوصله بیشتری به خرج دهد میتواند در آینده خوانندههای خود را بیشتر جذب کند، با تشکر از کتابراه
هیچ پاسخی ثبت نشده است.