نظر محمدرضا برای کتاب صوتی کورالاین

کورالاین
محمدرضا
۱۴۰۱/۰۱/۱۰
70
این کتاب صوتی به شدت داستانی زیبا و جنایی داشت که میتواند برای نوجوانان بسیار هیجان انگیز و جذاب باشد. داستان این کتاب درباره کودکی به نام کورالاین است که در خانه کنار خانوادهاش زندگی میکند. چون خانه آنها قدیمی بود درهایی قدیمی و زیادی داشت که هر کدام کلیدی داشتند. روزی کورالاین از مادرش پرسید که پشت این در چیست؟ مادرش جواب داد که قبلاً به خیابان راه داشته اما الان فقط آجر است. ولی کورالاین دست بردار نبود و شبی یواشکی کلید را برداشت و درب را باز کرد و وارد آن شد، پشت آن در تونلی تاریک بود که کورالاین آن را طی کرد و وارد خانهای دیگر شد. وقتی وارد شد دید یک زن در آشپزخانه دارد ظرفها را میشوید، وقتی آن زن برگشت با علاقه به او گفت که من اون یکی مادرت هستم. ولی در واقع آن زن که چشمهای دکمهای و بدنی کشیده داشت ملکه عذاب او بود و ماجراهای جذاب داستان از اینجا شروع میشود. دفعه اول کورالاین از همان در فرار میکند و به خانه خودشان بر میگردد و میبیند که پدر و مادرش نیستند. بعد گربهای به حال پذیرایی میآید دودی بلند میشود و پدر مادرش در پشت آینه با بخار آب مینویسند که کمکمان کن. کرولاین میفهمد که اون یکی مادر پدر و مادر واقعیاش را دزدیده، پس دوباره داخل تونل میرود و به آن خانه میرسد. در آن جا اون یکی مادر کلید سیاه در را از او میگیرد و قایم میکند تا کورالاین نتواند فرار کند. بعد کورالاین به اون یکی مادر پیشنهاد یک بازی مرگ و زندگی را میدهد و شرط میکند که اگر باخت تا آخر عمر پیش او میماند و مطیع او میشود. بازی از این قرار بود که او باید سه تیله خاکستری را پیدا کند. در نهایت او این بازی را میبرد ولی اون یکی مادر زیر قولش میزند ولی کورا لاین با ترفندی از آن جا فرار میکندو...
هیچ پاسخی ثبت نشده است.