کلا جالب بود
در مورد سن در همه جای دنیا وقتی ۵ سالت بود سی سالگی خیلی زیاده و بنظرت این افراد خیلی پیر میان
ولی وقتی سی سالت میشه به نظرت چندان سنی به نظر نمیاد
برخلاف تصور راشل که میگه در کودکی به دارسی و داشتههای اون حسادت میکرده در آخر داستان معلوم میشه راشل همیشه انتخابهای خوبی داشته و این دارسی بوده که بهش حسادت میکرده و سعیش این بوده که داشتههای مطلوب راشل رو ازش بگیره و در زمان نامزدی با دکس حامله شدنش از مارکوس که در حقیقت دوست راشل بوده نشون میده که همیشه چشمش دنبال داشتههای راشل هست.
نداشتن اعتماد بنفس کافی در مقابل دیگران زندگی رو کابوس میکنه
عدم احساس لیاقت نمیذاره صاحب هیچ چیز خوبی بشی
من دقیقا در مورد عدم احساس لیاقت تجاربی دارم
در مورد سن در همه جای دنیا وقتی ۵ سالت بود سی سالگی خیلی زیاده و بنظرت این افراد خیلی پیر میان
ولی وقتی سی سالت میشه به نظرت چندان سنی به نظر نمیاد
برخلاف تصور راشل که میگه در کودکی به دارسی و داشتههای اون حسادت میکرده در آخر داستان معلوم میشه راشل همیشه انتخابهای خوبی داشته و این دارسی بوده که بهش حسادت میکرده و سعیش این بوده که داشتههای مطلوب راشل رو ازش بگیره و در زمان نامزدی با دکس حامله شدنش از مارکوس که در حقیقت دوست راشل بوده نشون میده که همیشه چشمش دنبال داشتههای راشل هست.
نداشتن اعتماد بنفس کافی در مقابل دیگران زندگی رو کابوس میکنه
عدم احساس لیاقت نمیذاره صاحب هیچ چیز خوبی بشی
من دقیقا در مورد عدم احساس لیاقت تجاربی دارم