کیمیاگر به چند نکته اشاره داره که اول داستان چوپان در کلیسای متروکهای خوابیده و به گنج فکر میکنه و بعد از سفر و کلی اتفاقات متوجه میشه که گنج در همون کلیسا بوده
به معنی اینه که برای به دست اوردن هر چیزی باید در فرایندش قرار بگیریم و هر چیزی در زمان خودش رخ میدهد
و نکته بعدی اینه که با طبیعت هم فرکانس میشه و یاد میگیره که اول رسالت شخصیش رو پیدا کنه و با تمام وجود براش تلاش کنه.
نکات فوق العاده زیادی در این کتاب هست که در قالب متن نمیگنجد🙏
به معنی اینه که برای به دست اوردن هر چیزی باید در فرایندش قرار بگیریم و هر چیزی در زمان خودش رخ میدهد
و نکته بعدی اینه که با طبیعت هم فرکانس میشه و یاد میگیره که اول رسالت شخصیش رو پیدا کنه و با تمام وجود براش تلاش کنه.
نکات فوق العاده زیادی در این کتاب هست که در قالب متن نمیگنجد🙏