لطفا لطفا ۲۰ تا ۳۰ سالگی رو جدی بگیر!
یونگ فرآیند رشد روانی انسان را اینگونه توصیف میکند که در نیمه اول زندگی (که تقریباً تا سی و پنج الی چهل سالگی طول میکشد) پرداختن به مسائل دنیای بیرون و ایجاد یک خودآگاه (Ego) توانمند جزو دغدغههای اصلی انسان است.
در نیمه دوم زندگی، توجه انسانی که به درک جامعتری از شخصیت خود رسیده است، عمدتاً معطوف به دنیای درون میشود و فرد تلاش میکند جنبههای نزیسته روان خود را زندگی کرده و خویشتن حقیقی خویش را متبلور کند.
در نیمه اول زندگی عمده دغدغههای انسان از جنس مسائل روزمره و امرار معاش است در حالی که در نیمه دوم مسائل عمیقتری همچون معنای زندگی و هدف از زیستن، ذهن انسان را درگیر خود میسازد.
هدف غایی انسان چیزی نیست جز کشف خویشتن حقیقی و تبدیل شدن به همان کسی که واقعاً هست نه آن کسی که خانواده، جامعه، حکومت و … خواستار آن هستند و ممکن است با خویشتن حقیقی آن فرد در تعارض باشد.
به زبان ساده دانه پرتقال قرار است درخت پرتقال شود، نه درخت سیب یا چیزهای دیگر. یونگ این امر را مستلزم طی کردن فرآیندی میدانست که آن را تفرد مینامید.
در طی فرآیند تفرد، انسان به تدریج این توانایی را پیدا میکند که جنبههای مختلف و بعضاً متضاد شخصیت خود را بشناسد، آنها را با یکدیگر یکپارچه کند و از طریق به فعلیت در آوردن استعدادها و قابلیتهای بالقوه درونی خود به #خودشکوفایی (self actualization) برسد.
نکتهای که مورد قبول اکثر متخصصین روانشناسان رشد فردی قرار دارد آن است که انسان در هر بازه سنی باید کارهایی را انجام دهد که به طور طبیعی جزو مقتضیات آن بازه سنی است و هر گونه تندروی یا کندروی در طی کردن فرآیند تفرد، ممکن است اثر خود را به شکل یک بحران شخصیتی در زن است.
یونگ فرآیند رشد روانی انسان را اینگونه توصیف میکند که در نیمه اول زندگی (که تقریباً تا سی و پنج الی چهل سالگی طول میکشد) پرداختن به مسائل دنیای بیرون و ایجاد یک خودآگاه (Ego) توانمند جزو دغدغههای اصلی انسان است.
در نیمه دوم زندگی، توجه انسانی که به درک جامعتری از شخصیت خود رسیده است، عمدتاً معطوف به دنیای درون میشود و فرد تلاش میکند جنبههای نزیسته روان خود را زندگی کرده و خویشتن حقیقی خویش را متبلور کند.
در نیمه اول زندگی عمده دغدغههای انسان از جنس مسائل روزمره و امرار معاش است در حالی که در نیمه دوم مسائل عمیقتری همچون معنای زندگی و هدف از زیستن، ذهن انسان را درگیر خود میسازد.
هدف غایی انسان چیزی نیست جز کشف خویشتن حقیقی و تبدیل شدن به همان کسی که واقعاً هست نه آن کسی که خانواده، جامعه، حکومت و … خواستار آن هستند و ممکن است با خویشتن حقیقی آن فرد در تعارض باشد.
به زبان ساده دانه پرتقال قرار است درخت پرتقال شود، نه درخت سیب یا چیزهای دیگر. یونگ این امر را مستلزم طی کردن فرآیندی میدانست که آن را تفرد مینامید.
در طی فرآیند تفرد، انسان به تدریج این توانایی را پیدا میکند که جنبههای مختلف و بعضاً متضاد شخصیت خود را بشناسد، آنها را با یکدیگر یکپارچه کند و از طریق به فعلیت در آوردن استعدادها و قابلیتهای بالقوه درونی خود به #خودشکوفایی (self actualization) برسد.
نکتهای که مورد قبول اکثر متخصصین روانشناسان رشد فردی قرار دارد آن است که انسان در هر بازه سنی باید کارهایی را انجام دهد که به طور طبیعی جزو مقتضیات آن بازه سنی است و هر گونه تندروی یا کندروی در طی کردن فرآیند تفرد، ممکن است اثر خود را به شکل یک بحران شخصیتی در زن است.