با تشکر از آقای سلطان زاده و کتاب راه
داستان خیلی ضعیفی است و اصلا نمیشه گفت داستان
بیشتر شبیه تفکرات شخصی است در مورد نقاش، کمال الملک است که در دربار قاجار در حرمسرهای قاجار و سرسره بازی زنان قاجار میجوریده و میمیزده و از زنان حرمسرا نقاشی میکرده و لقب استادی بهش داده بودند که عمرش میرسد به زمان رضا شاه و چون دیگر حرمسرایی نبوده و از میو عیش و نوش بی نسیب شده بوده خود را به مخالفت برمیداره و کسانی که تا چندی پیش با هزاران بدبختی به مکتب خانه میرفتن با خرج دولت در کشورهای اروپایی به تدریس و پیشرفت مشغول بودند که ظاهرا ادعای روشن فکری هم به آنها دست داده بوده و از روزگاری صحبت میکند که همه دنیا درگیر جنگ و قحطی بودند و ایران در حال پیشرفت که این پیشرفت رو هم زیاده خواهی شاه آن زمان میدانند. و بی لیاقتی او …
داستان خیلی ضعیفی است و اصلا نمیشه گفت داستان
بیشتر شبیه تفکرات شخصی است در مورد نقاش، کمال الملک است که در دربار قاجار در حرمسرهای قاجار و سرسره بازی زنان قاجار میجوریده و میمیزده و از زنان حرمسرا نقاشی میکرده و لقب استادی بهش داده بودند که عمرش میرسد به زمان رضا شاه و چون دیگر حرمسرایی نبوده و از میو عیش و نوش بی نسیب شده بوده خود را به مخالفت برمیداره و کسانی که تا چندی پیش با هزاران بدبختی به مکتب خانه میرفتن با خرج دولت در کشورهای اروپایی به تدریس و پیشرفت مشغول بودند که ظاهرا ادعای روشن فکری هم به آنها دست داده بوده و از روزگاری صحبت میکند که همه دنیا درگیر جنگ و قحطی بودند و ایران در حال پیشرفت که این پیشرفت رو هم زیاده خواهی شاه آن زمان میدانند. و بی لیاقتی او …