من این کتابو ٢ بار خوندم تا متوجه مفهوم داستان شدم
در این کتاب نشون میده که راوی میل به فراروی داره و خودشو از دنیای رجالهها که همون مردم عادی هستند جدا میدونه، در این کتاب همه شخصیتها سایه درون راوی هستند مانند تیکههای شکسته یک اینه که قسمتی از درون راوی که همان پیر مرد خنزرپنزریست میل به زندگی عادی داره که در انتها زن راویو که نمادی از میل به زندگی برتر است به قتل میرسونه و در نهایت راوی مغلوب میشه و نمیتونه به چیزی که میخواد برسه همون طور که در بخش اول کتاب هم راوی نمیتونه به دختر اثیری (که اونو ماورایی میدونه) برسه
در کل خیلی کتاب جالب و اموزندهای بود ممنونم از کتاب راه و همین طور از راوی با گویش فوق العادشون
در این کتاب نشون میده که راوی میل به فراروی داره و خودشو از دنیای رجالهها که همون مردم عادی هستند جدا میدونه، در این کتاب همه شخصیتها سایه درون راوی هستند مانند تیکههای شکسته یک اینه که قسمتی از درون راوی که همان پیر مرد خنزرپنزریست میل به زندگی عادی داره که در انتها زن راویو که نمادی از میل به زندگی برتر است به قتل میرسونه و در نهایت راوی مغلوب میشه و نمیتونه به چیزی که میخواد برسه همون طور که در بخش اول کتاب هم راوی نمیتونه به دختر اثیری (که اونو ماورایی میدونه) برسه
در کل خیلی کتاب جالب و اموزندهای بود ممنونم از کتاب راه و همین طور از راوی با گویش فوق العادشون