میدگارد فوق العادس
جا داره روی تصمیمات شخصیتها رو هر بخش بیشتر کار بشه اما خود شخصیتها و ویژگیشون و داستانهایی که دارن و یا میتونن داشته باشه و بهشون پرداخته بشه میتونه این داستان رو خیلی بهش قوت بده.
مثلا افرادی مثل قطمیر و حتی خاندانی که داره ویا سوده و سرگذشتش و افراد دیگه
ربط دادن جریانات داستان و گذشته شخصیتها و روند داستان و هماهنگی اون در چارچوب منطقی و درست و اتفاقاتی که از ذهن خواننده بدور این داستان رو شاهکار کرده
صحبت کردن افراد و فکر کردن در مورد مسائل موجود و ارتباط مخاطب با شخصیتها و مشکلاتی که دارن فوق العاده حس میشه.
اگه در بعضی از موارد از احساسات و صحبتهای شخصیتها با خودشون تو داستان گنجونده بشه مخاطب بیشتر ارتباط میگیرند.
با اینکه طرفدار بیشتر شخصیتهای داستان هستم
ولی اگه اتفاقی برای شخصیتها بیوفته که مسیر انتخابها و یه جور تغییر در خود شخصیتها باشیم بهتر
مخصوصا اینکه تک تک شخصیتها داستان در استرس ماجراجویی و کلی اتفاقات بودن که میتونه تغییرات بزرگی در افکارشون رخ بده. حالا یا قوی تر شن یا منطقی تر شن یا ضعیف تر یا نامید تر از اون اهدافی که براشون میجنگن
اگه یکم داستان به سمت معما شکل و مشغول کردن فکر مخاطب به اینکه چه اتفاقاتی ممکنه بیوفته (مثل داستان اتک تقریبا) میتونه جذابیت داستان رو دوچندان کنه.
در مورد دور همیها اگه اتفاقاتی بیوفته باعث بشه دیگه اون صفا و صمیمیت نباشه که اینکه نتونن با دیگران مشکلات و خواستهاشونو شیر کنن که باعث بشه اتحاد بین افراد کم بشه میتونه به بخش قبلی (که در مورد راز الود کردن داستانه) کمک کنه
یعنی بحث بحث خواستهها و اعتماد کردن و اهداف و افرادی برای هر یک از اشخاص در داستان حضور دارن مطرح هست
درکل👌👏
جا داره روی تصمیمات شخصیتها رو هر بخش بیشتر کار بشه اما خود شخصیتها و ویژگیشون و داستانهایی که دارن و یا میتونن داشته باشه و بهشون پرداخته بشه میتونه این داستان رو خیلی بهش قوت بده.
مثلا افرادی مثل قطمیر و حتی خاندانی که داره ویا سوده و سرگذشتش و افراد دیگه
ربط دادن جریانات داستان و گذشته شخصیتها و روند داستان و هماهنگی اون در چارچوب منطقی و درست و اتفاقاتی که از ذهن خواننده بدور این داستان رو شاهکار کرده
صحبت کردن افراد و فکر کردن در مورد مسائل موجود و ارتباط مخاطب با شخصیتها و مشکلاتی که دارن فوق العاده حس میشه.
اگه در بعضی از موارد از احساسات و صحبتهای شخصیتها با خودشون تو داستان گنجونده بشه مخاطب بیشتر ارتباط میگیرند.
با اینکه طرفدار بیشتر شخصیتهای داستان هستم
ولی اگه اتفاقی برای شخصیتها بیوفته که مسیر انتخابها و یه جور تغییر در خود شخصیتها باشیم بهتر
مخصوصا اینکه تک تک شخصیتها داستان در استرس ماجراجویی و کلی اتفاقات بودن که میتونه تغییرات بزرگی در افکارشون رخ بده. حالا یا قوی تر شن یا منطقی تر شن یا ضعیف تر یا نامید تر از اون اهدافی که براشون میجنگن
اگه یکم داستان به سمت معما شکل و مشغول کردن فکر مخاطب به اینکه چه اتفاقاتی ممکنه بیوفته (مثل داستان اتک تقریبا) میتونه جذابیت داستان رو دوچندان کنه.
در مورد دور همیها اگه اتفاقاتی بیوفته باعث بشه دیگه اون صفا و صمیمیت نباشه که اینکه نتونن با دیگران مشکلات و خواستهاشونو شیر کنن که باعث بشه اتحاد بین افراد کم بشه میتونه به بخش قبلی (که در مورد راز الود کردن داستانه) کمک کنه
یعنی بحث بحث خواستهها و اعتماد کردن و اهداف و افرادی برای هر یک از اشخاص در داستان حضور دارن مطرح هست
درکل👌👏