هر آن هنگام عملهای جراحی زائر بروخ قلبم میومد توی دهنم
به نظر من عنوان جراح دیوانه بیشتر برازندهی دستیارانش بود که بی تفاوت هنگام اشتباهات واضح بروخ سکوت کردند. درسته قبول دارم که به مهارتش اعتماد داشتند ولی بعد از یکی دوبار که غدههای اصلی بیمارو قطع کرد و یک بار هم که منجر به مرگ یکیشون شد باید میفهمیدند که مشکل از کجاست. حتی خود بروخ هم بهشون گفت که این بیمار ترشح هورمون هاش دچار مشکل شده ولی بازم نفهمیدن!!
پ. ن: اگه از خوندن رمانای فانتزی و یکنواخت خسته شدین و دلتون یک داستان واقعی وهیجان انگیز میخواد این کتابو بخونین
به نظر من عنوان جراح دیوانه بیشتر برازندهی دستیارانش بود که بی تفاوت هنگام اشتباهات واضح بروخ سکوت کردند. درسته قبول دارم که به مهارتش اعتماد داشتند ولی بعد از یکی دوبار که غدههای اصلی بیمارو قطع کرد و یک بار هم که منجر به مرگ یکیشون شد باید میفهمیدند که مشکل از کجاست. حتی خود بروخ هم بهشون گفت که این بیمار ترشح هورمون هاش دچار مشکل شده ولی بازم نفهمیدن!!
پ. ن: اگه از خوندن رمانای فانتزی و یکنواخت خسته شدین و دلتون یک داستان واقعی وهیجان انگیز میخواد این کتابو بخونین